سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

جواهرات سخن . جملات زیبا ، سخنان زیبا ، سخن بزرگان , مطالب خواندنی, جملات آموزنده ، . حکما ,زیباترین سخنان بزرگان سخن و پند کوتاه بزرگان

سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

جواهرات سخن . جملات زیبا ، سخنان زیبا ، سخن بزرگان , مطالب خواندنی, جملات آموزنده ، . حکما ,زیباترین سخنان بزرگان سخن و پند کوتاه بزرگان

جعفر محمدی : "برخورد سلبی" بعد از توصیه رهبری به "برخورد حکیمانه"

اگرمتولیان فرهنگ و فضای مجازی،به جای فیلترینگ "اورکات"،می فهمیدند که "اورکات" تنها یک آغاز است و باید آموزش های لازم را به مردم این خصوص ارائه کرد، امروز وضعیت حاکم بر شبکه های اجتماعی دچار چنین بلبشویی نبود که ناگهان هزاران نفر به نام ایران و ایرانی به صفحه فیس بوک "مسی" بروند و آن آبرو ریزی را به بار بیاورند... وقتی خانه ها در ایران به گاز لوله کشی مجهز شدند و افرادی بر اثر گاز گرفتگی جان خود را از دست دادند، گاز کشور را با این استدلال که خیلی ها به خاطرش جان دادند،قطع نکردند بلکه برنامه های آموزشی و فرهنگی گسترده ای را تدارک دیدند که هنوز هم ادامه دارد.


عصرایران ؛ جعفر محمدی - مواجهه با پدیده های جدید جهان ، همواره در ایران "ماجرا داشته است". می گویند برای اول بار که دوچرخه وارد ایران شد ،بسیاری آن را "ارابه اجنه" می خواندند و اطرافیانشان را این موجود وهم آلود که "می تواند روی دو چرخ ، راه برود" بر حذر می داشتند تا جن زده نشوند.


رادیو نیز هنگام ورود به کشور ، به عنوان پدیده ای کاملاً امنیتی شناخته می شد و تنها افراد خاصی که دارای صلاحیت های تأیید شده بودند می توانستند با کسب پروانه بهره برداری از نظمیه ، یک دستگاه رادیو در خانه خود داشته باشند. در این پروانه ، مشخصات رادیو و نیز آدرس خانه ای که رایو در آن بود قید می شد و دارنده موظف بود در صورت تغییر نشانی، مراتب را سریعاً به نظمیه اطلاع دهد.



ویدئو نیز حکایتی دارد که برای ایرانیان بالای 30 سال سن ، بسیار آشناست: بگیر و ببندها ، پتوهایی که ویدئو را لای آنها می پیچیدند و با استرس ، از این خانه به آن خانه می بردند و دستگیری ها و دادگاه ها و مجازات ها و ... .



وقتی اولین بازی های رایانه ای نیز وارد ایران شدند و تب "آتاری" فراگیر شد ، کمیته های انقلاب وقت ، گیم نت هایی که تنها بازی ارائه شده در آنها ، آتاری بود را به دلیل آنچه جلوگیری از فساد و قمار می خواندند ، تعطیل کردند!



اینک نیز ماهواره و فیس بوک و ویچت و ... فصل های جدید همان داستان قدیمی و دنباله دار "ایران و پدیده های نو" هستند. علت نیز کاملاً آشکار است: تصمیم گیران ، با پدیده های نو ظهور بیگانه اند ، قدرت پیش بینی آینده را ندارند و این نکته ساده را نمی دانند که اگر امروز یک پدیده تکنولوژیک در حال رایج شدن در دنیاست ، به زودی در ایران نیز - که بخشی از دنیاست - رواج پیدا خواهد کرد.



به همین دلیل ، ناگهان از خواب بر می خیزند و می بینند که تمام پشت بام ها پر شده از دیش های ماهواره ، اکثر تحصیل کردگان جامعه ، فیس بوک دارند و میلیون ها نفر نیز ترجیح می دهند تماس های خود را از بستر اپلیکیشن هایی مانند ویچت برقرار کنند.
در چنین وضعی ، آقایان تنها کاری که می کنند ، "بستن" است و دیگر هیچ (تأکید می کنم: و دیگر هیچ)

مسوولانی که مدام دم از پیروی از رهبری می زنند، بهتر است قبل از برخوردهای سلبی با پدیده های نوظهور تکنولوژیکی، این سخنان رهبری نظام را مطالعه کنند و بعد به خود مراجعه کنند و ببینند که تا چه اندازه از رهگذر بی توجهی شان به همین یک مورد، به مردم و مملکت و اعتماد عمومی ضربه زده اند.


سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی را بخوانید:

 « من عرض می کنم ما در برخورد با مسائل تهاجمى، پدیده را در اوّل ورود، حتّى قبل از ورود باید بشناسیم. فرض کنید یک چیزى، یک فکرى، یک روشى در دنیا دارد رایج میشود؛ پیدا است که این اینجا خواهد آمد - خب دنیا دنیاى ارتباطات است، دنیاى اتّصال و ارتباط است، نمیشود حصار کشید - قبل از آنکه بیاید، به فکر باشید که برخورد حکیمانه با این چیست. معناى این همیشه این نیست که ما آن را رد کنیم؛ نه، گاهى یک پدیده‌اى است که ما آن را میتوانیم قبول کنیم، گاهى پدیده‌اى است که میتوانیم اصلاح کنیم، گاهى پدیده‌اى است که میتوانیم یک ذیلى برایش تعریف کنیم که آن ذیل، مشکل آن را برطرف کند. دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتى میشوید که نمی توانید با آنها مواجه بشوید. »

بار دیگر جملات فوق را مرور می کنیم و سوالات زیر را از کسانی که مدام در کار بستن کانال های ارتباطی جدید هستند مطرح می کنیم:

- آیا پدیده هایی مانند فیس بوک و ویچت و ماهواره را قبل از ورود به ایران مورد بررسی قرار داده بودید؟
- آیا قبول دارید که "دنیاى ارتباطات است، دنیاى اتّصال و ارتباط است و نمی شود حصار کشید." ؟
- آیا به فکر این بوده اید که قبل از ورود پدیده هایی مانند فیس بوک و ویچت با آن "برخورد حکیمانه" شود؟
- آیا موافق هستید که برخورد هایی مانند فیلترینگ ، برخورد سلبی است ، نه "برخورد حکیمانه"؟
- آیا نمی توان برای پدیده های ارتباطی جدید ، به تعبیر رهبری " ذیل"ی تعریف کرد تا آسیب ها به حداقل و منافع به حداکثر برسد؟
- آیا اقدامات شما در برخوردهای سلبی به جای "برخوردهای حکیمانه" ، مصداق "دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن" نیست؟
- آیا...؟


آقایان! دنیا را بشناسید ، راه رفته و شکست خورده را تکرار نکنید ، هیچ انسان عاقلی راهی که یک بار رفته و به مقصد نرسیده را دوباره طی نمی کند چه رسد به این که ده باره و صد باره برود و نرسد!

چند سال پیش ، که خبری از فیس بوک و توئیتر و شبکه های اجتماعی جدیدالظهور نبود ، یک شبکه اجتماعی به نام "اورکات" وجود داشت که در ایران نیز افرادی عضو آن بودند.


اگر آن زمان ، کسانی که عهده دار فرهنگ و فضای مجازی کشور هستند ، به جای فیلترینگ "اورکات" ، می فهمیدند که "اورکات" تنها یک آغاز است و باید آموزش های لازم را به مردم این خصوص ارائه کرد ، امروز وضعیت حاکم بر شبکه های اجتماعی دچار چنین بلبشویی نبود که ناگهان هزاران نفر به نام ایران و ایرانی به صفحه فیس بوک "مسی" بروند و آن آبرو ریزی را به بار بیاورند.

وقتی خانه ها در ایران به گاز لوله کشی مجهز شدند و افرادی بر اثر گاز گرفتگی جان خود را از دست دادند ، کل شبکه گاز کشور را با این استدلال که خیلی ها به خاطر گاز جان دادند ، قطع نکردند بلکه برنامه های آموزشی و فرهنگی گسترده ای را تدارک دیدند که هنوز هم ادامه دارد.


پدیده های نوظهور تکنولوژیک را نمی توان با بگیر و ببند، کنترل کرد که اگر این گونه بود ، با بستن "اورکات" ، کار به "فیس بوک" نمی کشید و با ممنوعیت ویدئو ، ماهواره چنین فراگیر نمی شد.

باید به همان نسخه رهبری عمل کرد، پدیده های نوظهور را شناخت ، پیش بینی کرد، برایشان برنامه ریخت و بدون حصار درمانی ، آسیب ها را به حداقل رساند بی آن که تر و خشک را با هم سوزاند.
شناخت جهان ، پیش نیاز هر گونه تصمیمی در دنیای امروز است.



سایت عصر ایران

دیروز پژو ، امروز اسکانیا : چند نفر باید زنده زنده در آتش بسوزند؟

جعفر محمدی:

صنعت خودروسازی ایران ، چه سواری ساز باشد و چه عمومی ساز ، مرکب مرگ تحویل مردم می دهد. آن از پژوهایی که بسیار سوختند و بسیار آدمیان را سوزاندند، آن از پرایدهایی که ایمنی پایین شان ، بلای جان مردم شده ، آن از "هُوو"هایی که ترمزشان ، ترمز زندگی خیلی ها شد و این هم از اسکانیاهایی که یکی پس از دیگری می سوزند و عجیب که مسوولان نیز با اینان می سازند!


دیروز هم یک اتوبوس اسکانیای دیگر که حامل زائران عتبات عالیات بود در مرز مهران استان ایلام دچار آتش‌سوزی شد و خدا چقدر رحم کرد که مسافران اتوبوس ، هنگام آتش سوزی داخل آن نبودند!
روز 22 آذر هم قبل هم یک اسکانیای دیگر در نزدیکی اصفهان سوخت و مسافران ، قبل از این که آتش سوزی به همه جای آن سرایت کنند ، خود را نجات دادند.

اما همه مسافران ، به خوش شانسی این دو اتوبوس نیستند. در 18 شهریور همین امسال ، 44 مسافر اسکانیا در اتوبان قم - تهران به طرز مصیبت باری ، زنده زنده در آتش سوختند تا بوی گوشت سوخته انسان ، تا صدها متر آن سوتر را پر کند!
12 اردیبهشت نیز 17 مسافر دیگر که از بخت بد، سوار بر اسکانیای V.I.P شده بودند، در جاده اهواز - هفتگل در آتش سوختند و جان دادند.

نکته مهم اینجاست:برندهایی مانند اسکانیا ،در جهان معروف و معتبر اند و نوعاً دچار چنین وضعیتی نمی شوند ، ولی وقتی همین ها در داخل تولید می شوند، ارابه مرگ می شوند و یکی پس از دیگری آتش می گیرند.


آیا علت را می تواند چیزی جز کاستن کیفیت در تولیدات داخلی دانست؟ آیا مردم باید قبل از سوار شدن به اتوبوس ها ، آن ها را معاینه فنی کنند؟ آیا مردم باید در جاده ها ، بر اتوبوس ها نظارت کنند؟ آیا مردم باید کیفیت تولیدات در کارخانه های داخلی را بررسی کنند؟ آیا مردم باید اصالت قطعات به کار رفته در تولیدات را رد یا تأیید کنند؟ آیا مردم باید جلوی شماره گذاری و تردد اتوبوس های ناایمن را بگیرند؟

مگر جز این است که این وظایف بر عهده شرکت های مسافری ، وزارت صنعت،معدن ،تجارت، سازمان استاندارد، پلیس است؟ اگر چنین است - که هست - آیا جز این است که همه این مجموعه هایی که نام بردیم، در حوادثی از این دست مسوولیت دارند؟ اگر مسوولیت دارند ، پس کو پاسخگویی شان و ای بسا مجازات شان؟

اگر اتفاقی برای یک بار رخ دهد ، می توان آن را حادثه ای دانست که تکرار نمی شود ولی وقتی مدام یک رویداد تکرار می شود دیگر چه می تواند گفت؟ وقتی پژوها مدام سوختند ، وقتی هووها مدام ترمز بریدند و وقتی اسکانیاها مدام آتش می گیرند ، ماجرا معنایی متفاوت از یک حادثه پیدا می کند.

از مسوولان وزارت صنعت و معدن ، استاندارد ، پلیس و حتی قوه قضاییه می خواهیم سری به کارخانه تولید اسکانیا در کشورمان بزنند و تولیدات اینان را با اصل تولیدات خارجی مقایسه کنند. در این حال ، دو فرض متصور است: یا داخلی ها ، با همان برند محصولاتی با کیفیت نازل تولید می کنند که باید برخورد بسیار جدی شود ؛ یا اصل جنس هم نامرغوب است که عذر بدتر از گناه است چرا که یک محصول بی کیفیت را به ایران آورده و تولید می کنند و برای سودشان ، مردم را یکی پس از دیگری می کشند.
شاید هم مسوولان تولید کننده این اتوبوس مدعی داشتن استاندارد شوند و راست هم بگویند که در این صورت باید سازمان استاندارد پاسخگو باشد که چرا استاندارد اتوبوسی را تأیید می کند که مدام آتش می گیرد و مردم را می سوزاند؟! آیا این سازمان ، حافظ منافع مردم است یا سازمان موجّه جلوه دادن خطاها یا خیانت ها؟

وقتی در شهریور امسال ، 44 نفر زنده زنده دز اسکانیا سوختند، کمیسیون عمران مجلس وعده بررسی داد. سوال از اعضای کمیسیون این است: نتیجه بررسی هایتان چه شد؟ اصلاً بررسی کردید؟ قبل و بعد از بررسی تان ، ماجرا چه فرقی کرد؟!

عصرایران ، به تصاویری دست یافته است که نشان می دهد زیر ظاهر زیبا و فریبنده برخی از اتوبوس هایی که مردم را بین شهرها جابجا می کنند ، چه وضعیت شکننده و دلهره آوری وجود دارد و مردم ، واقعاً بر چه مرکب های ناامنی سوار می شوند. این تصاویر افشا کننده را بعد از تکمیل بررسی های نهایی به زودی منتشر خواهیم کرد تا در دورانی که کلمه بر مسوولان اثر نمی گذارد ، بلکه تصویر به خودشان آورد.