انوری » دیوان اشعار » غزلیات
بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست
بازگشتم عاجز اندر کار او تدبیر چیست
باز خون عقل و جانم ریخت اندر عشق او
دیدهٔ شوخکش خونخوار او تدبیر چیست
باز بار دیگرم در زیر بار غم کشید
آرزوی لعل شکربار او تدبیر چیست
پیش از این عمری به باد عشق او بر دادهام
بازگشتم عاشق دیدار او تدبیر چیست
در میان محنت بسیار گشتم ناپدید
از غم و اندیشهٔ بسیار او تدبیر چیست
شیوهٔ عهدش دگر با انوری بخرند باز
خویشتن بفروخت در بازار او تدبیر چیست
سخن مهر آمیز و دلگرم کننده ، می تواند از فانوس کوچک ، ستاره بسازد . حکیم ارد بزرگ
میهن دوستان ، آبادگرند نه کشتارگر ... حکیم ارد بزرگ
پرچم یک سرزمین ، باید نماد مهر ، آزادی و امنیت باشد . حکیم ارد بزرگ
ارتشیان تنها نگاهبان "پرچم و شرف" یک سرزمین نیستند ، همه مردم ، بویژه اهل فرهنگ ، هنر ، دانش و صنعت ... همه باید پاسبان آن باشند . حکیم ارد بزرگ
مردان و زنان کهن ، با مهربانی در بین مردم سرزمین خویش ، همبستگی و دوستی می آفرینند . حکیم ارد بزرگ
چه نیک مردان و زنان برآزنده ایی که همچون باران می بارند ، برای شکوفا شدن اندیشه آیندگان . حکیم ارد بزرگ
سخن برآزندگان ، آهنگ خیزش بیشتر است . حکیم ارد بزرگ
انوری » دیوان اشعار » غزلیات
بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست
بازگشتم عاجز اندر کار او تدبیر چیست
باز خون عقل و جانم ریخت اندر عشق او
دیدهٔ شوخکش خونخوار او تدبیر چیست
باز بار دیگرم در زیر بار غم کشید
آرزوی لعل شکربار او تدبیر چیست
پیش از این عمری به باد عشق او بر دادهام
بازگشتم عاشق دیدار او تدبیر چیست
در میان محنت بسیار گشتم ناپدید
از غم و اندیشهٔ بسیار او تدبیر چیست
شیوهٔ عهدش دگر با انوری بخرند باز
خویشتن بفروخت در بازار او تدبیر چیست
حکیم ارد بزرگ
سخنان و جملات حکیمانه
انوری » دیوان اشعار » غزلیات
دل بیتو به صدهزار زاریست
جان در کف صدهزار خواریست
در عشق تو ز اشک دیده دل را
الحق ز هزار گونه یاریست
در راه تو خوارتر ز حاکم
ای بخت بد این چه خاکساریست
کردیم به کام دشمن ای دوست
دانم که نه این ز دوستاریست
هجران سیهگر توام کشت
این نیز هم از سپیدکاریست