سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

جواهرات سخن . جملات زیبا ، سخنان زیبا ، سخن بزرگان , مطالب خواندنی, جملات آموزنده ، . حکما ,زیباترین سخنان بزرگان سخن و پند کوتاه بزرگان
سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

جواهرات سخن . جملات زیبا ، سخنان زیبا ، سخن بزرگان , مطالب خواندنی, جملات آموزنده ، . حکما ,زیباترین سخنان بزرگان سخن و پند کوتاه بزرگان

جعفر محمدی : تردید نکنید که دولت، هرگز باشگاه دار و تیم دار خوبی نیست


دولت تدبیر و امید به "غارت بیت المال در فوتبال" پایان دهد
لیگ فوتبال در حال اتمام است و قاعدتاً بعد از چندی فصل نقل و انتقال و قراردادها شروع می شود و باز هم حکایت قدیمی پول های بیت المالی که قرار است بر سر آن چانه زنی شود که به فلان بازیکن چند صد میلیون بدهند و به کدام یک چند صد میلیون دیگر؟! بالأخره بنز و پورشه و مازراتی سوار شدن خرج دارد و مردم ایران هم باید پول این ماشین سواری و البته خوشگذرانی های فوتبالیست ها را بپردازند!
عصرایران ؛ جعفر محمدی - انتشار مبالغ دریافتی بازیکنان فوتبال در سال گذشته، بار دیگر لزوم بازنگری " جدی و فوری" در این باره را یادآوری می کند. افرادی که فقط به خاطر این که فوتبالیست هستند، صدها میلیون تا میلیاردها تومان قرارداد بسته، از پول بیت المال، ارقام نجومی گرفته اند و همچنان هم طلبکارند!

لیگ فوتبال در حال اتمام است و قاعدتاً بعد از چندی فصل نقل و انتقال و قراردادها شروع می شود و باز هم حکایت قدیمی پول های بیت المالی که قرار است بر سر آن چانه زنی شود که به فلان بازیکن چند صد میلیون بدهند و به کدام یک چند صد میلیون دیگر؟! بالأخره بنز و پورشه و مازراتی سوار شدن خرج دارد و مردم ایران هم باید پول این ماشین سواری و البته خوشگذرانی های فوتبالیست ها را بپردازند!

اما دولت تدبیر و امید، باید فکری برای این وضعیت اسفناک کند و بدون فوت وقت ، از همین فصل پیش رو ، یک بار برای همیشه این مشکل را حل کند. این، خواسته اکثریت مردم ایران است.

روی سخن با تیم هایی که با پشتیبانی بخش خصوصی فعالیت می کنند نیست؛ بخش خصوصی حق دارد درآمد خود را هر گونه که خواست هزینه کند. لذا اگر یک فعال بخش خصوصی ، با یک بازیکن فوتبال ، قرارداد 10 میلیارد تومانی هم ببندد ، ایرادی بر آن وارد نیست. همان گونه که تهیه کنندگان بخش خصوصی در سینما نیز گاه قراردادهای کلانی با بازیگران می بندند و کسی هم معترض نمی شود.

موضوع بحث ، تیم هایی هستند که از بودجه عمومی ارتزاق می کنند و اتفاقاً چون وصل به بیت المال هستند، بیشترین پول ها را می گیرند. نکته مهم این که برخی از صاحبان تیم ها، هر چند مدعی اند بخش خصوصی هستند اما در واقع، چون سهامداران شان دولتی اند، این ها نیز عملاً از بیت المال بهره می گیرند.

باید اعلام شود که اگر دولتی و شبه دولتی ها می خواهد تیم داری کنند ، حداکثر حقوقی که می توانند به بازیکنان شان بدهند ، می تواند مساوی با حداکثر حقوق پرداختی در آن نهاد باشد. این انصاف نیست در فلان کارخانه، کارگر ارشد یا حتی مدیر ارشد ، مبلغی حقوق ماهانه بگیرد ولی بازیکن تیم فوتبال همان کارخانه، به اندازه صدها کارگر و از دسترنج همان کارگران پول بگیرد.

شاید گفته شود در این صورت بازیکنان ، قرارداد نمی بندند و تیم ها زمین می خورند. اتفاقاً اگر این گونه شود، نهایتاً به نفع فوتبال است زیرا:

- بازیکنان خوب ، جذب تیم های بخش خصوصی می شوند و دیگر از بیت المال ارتزاق نمی کنند. وقتی هم به بخش خصوصی ملحق شدند، چون باید به صاحب پول ، پاسخگو باشند، ناگزیرند واقعاً فوتبال بازی کنند و این به نفع فوتبال است.

امکان دارد بخش خصوصی نتواند مانند دولتی ها پول به پای اینان بریزد ولی اگر اقتصاد فوتبال درست کار کند، در یک روند منطقی ،آرام آرام دستمزدشان هم افزایش می یابد و چون از بودجه عمومی نیست ، کسی هم معترض نمی شود؛ درست مانند کشورهای اروپایی که بازیکنان فوتبال شان، دستمزدهای خوبی می گیرند ولی محل تأمین دستمزدشان، بودجه عمومی نیست بلکه این خود باشگاه ها هستند که درآمد زایی دارند. در فوتبال سالم خود بازیکنان هم، منبع درآمد هستند نه این که مانند ایران، صرفاً بلعنده پول باشند.

- استعدادهای جدیدی که احتمالاً آینده خوبی دارند ولی بخش خصوصی آنها را جذب نمی کند، می توانند با حقوق اندک جذب تیم های دولتی شوند و اندک اندک رشد کنند. (البته باید با یک برنامه ریزی جدی، دولت را از تیم داری معاف کرد تا هیچ تیمی ، دولتی نباشد ؛ زیرا کار دولت ، تیم داری نیست.)

- در دوران مرحوم پرویز دهداری، تعدادی از بازیکنان مشهور تیم ملی فوتبال استعفا کردند. آنها فکر می کردندکه می توانند تیم ملی فوتبال را تحت فشار قرار دهند و امتیاز بگیرند. اما دهداری، باج نداد و به جای آنها ،سراغ استعداهای جدید رفت و توانست تیمی با حضور افرادی چون احمد رضا عابدزاده ، صمد مرفاوی، عباس سرخاب، جواد زرینچه،محمد خاکپور و ... درست کند و نتایج خوبی هم بگیرد. این ها ، در ان زمان ، فوتبالیست های گمنامی بودند که به واسطه حضور چهره های معروف قبلی، نمی توانستند خودی نشان دهند. دهداری برخی از این افراد را از تیم های مناطق دوردست کشور مانند میناب به فوتبال آورد یا از تیم های دسته دومی مانند ژاندارمی افرادی را به میدان آورد و پر و بال شان داد.

اگر بازیکنان متوقع فوتبال نخواهند با مبالغ و شرایط جدید کار کنند ، همان بهتر که کنار بروند تا استعدادهایی که بسیار بهتر از این ها هم کار می کنند، بتوانند وارد فوتبال شوند. بازیکنان پول محور کنونی، نه خود توان تحول در فوتبال دارند و نه می گذارند دیگران وارد عرصه شوند.

- اگر بازیکنی در حد استاندارهای بین المللی باشد، می تواند در تیم های معتبر خارجی هم حاضر باشد، تجربه بیندوزد و تجربه اش را نهایتاً به ایران و به خدمت تیم ملی بیاورد.

تردید نکنید که دولت، هرگز باشگاه دار و تیم دار خوبی نیست. خلاصه شرایط کنونی این است که یک عده مدیر دولتی، با پول های ملت تیم درست کرده اند و بدون داشتن تخصص و کفایت ، پول های مردم را با در رقم های درشت ، بین خودشان تقسیم می کنند و می خورند.
این وضعیت ، نه به نفع مردم است و نه حتی به نفع فوتبال ؛ تنها به سود کسانی است که در آن محفل قرار گرفته اند و از این پول های کلان ، بهره می برند.
 باید و باید به این افتضاح دیرین پایان داد.


سایت عصر ایران

  ادامه مطلب ...

جعفر محمدی : «فرومایگی» یا «مناعت طبع» ؛ به کدام سو می رویم؟!


«فرومایگی» یا «مناعت طبع» ؛ به کدام سو می رویم؟!
جعفر محمدی
عصرایران - مالک یک سالن نمایشگاهی که آن را غرفه غرفه کرده و به صنف های مختلف اجاره داده است تعریف می کرد: دو روز قبل ، زمان اجاره یکی از غرفه ها به پایان رسیده بود و مستأجر که سبزی فروش بود، باید آن روز غرفه را تخلیه می کرد. نزد من آمد و گفت: من دارم می روم، مقداری سبزی در غرفه باقی مانده که تخلیه اش برایم مقرون به صرفه نیست، سبزی ها در اختیار شما.
بعد از رفتن سبزی فروش به مشتریانی که در محوطه بودند اعلام کردیم که در فلان غرفه ، مقداری سبزی وجود دارد، کسانی که سبزی می خواهند می توانند به رایگان بردارند.

تا این را گفتیم ، ناگهان حمله ای بزرگ از همه نقاط سالن به سمت غرفه سبزی فروشی آغاز شد. ازدحام شکل گرفت ، نظم مجموعه به هم ریخت و مردم در حالی که از سر و کول همدیگر بالا می رفتند، تره و تربچه و جعفری ،گشنیز و ریحان و نعنا و ... را از دست هم می کشیدند... ؛ خلاصه آن که از کاری که کردیم پشیمان شدیم و گفتیم که ای کاش سبزی ها را دور می ریختیم!

این وضعیت ، البته مربوط به آن مرکز خرید و آن غرفه و مردم آن ناحیه نیست. دو سال پیش نیز وقتی مرغ گران شد و دولت وقت مرغ ارزان برای تأمین نیازهای مردم در فروشگاه ها عرضه کرد، در بسیاری از خانواده ها ، همه اعضای بزرگسال خانواده به سمت مراکز توزیع هجوم بردند تا مرغ بیشتری گیرشان بیاید، بی آن که فکر کنند بقیه هم در این میان حقی دارند. چنان شد که در ان ایام ، یخچال و فریزهای برخی از همین مردم نیازمند(!) پر شد از مرغ هایی که پدر و مادر و پسر  دختر خانواده در صفوف به هم پیوسته گرفته بودند و برخی دیگر، حسرت به دل یک وعده مرغ شدند.


توزیع مرغ ارزان و صف(!) مردم

در موضوع سبد کالای رایگان نیز که اخیراً پیش آمد ، هجوم بی امان مردم به فروشگاه ها ، صحنه هایی پدید آورد که چیزی جز شرمساری ملی نبود و این در حالی است که به اندازه همه مشمولان طرح ، سبد کالا وجود داشت و دارد و اینک ، بعد از آن هجوم حیرت انگیز اولیه ، فروشگاه های عرضه کننده در کمال آرامش و خلوت ، سبد متقاضیان غیر عجول را ظرف کمتر از 10 دقیقه ، با احترام کامل تحویل می دهند.


کتک کاری در حاشیه صف توزیع سبد کالا

وقتی چنین اتفاقاتی را در کشورم می بینم ، ناخودآگاه به یاد خاطره یکی از دوستان می افتم که چنین تعریف می کرد: سال ها پیش در یکی از کشورهای اروپایی مشغول تحصیل بودم (اگر فراموش نکرده باشم ، آلمان غربی بود) ؛ رادیو اعلام کرد که در فلان فروشگاه ها ، چند قلم ماده غذایی "به قیمت پایین تر از بازار" عرضه می شود و کسانی که نیازمند هستند می توانند به آن فروشگاه ها مراجعه و با هزینه اندک، خرید کنند.
من و سایر دوستان ایرانی ام که مستأجر خانه یک پیرزن 80 ساله بودیم ، آن روز بسیج شدیم و به چند تا از آن فروشگاه ها رفتیم و کلی خرید ارزان کردیم.
غروب با دستانی پر و در حالی که احساس پیروزی می کردیم به خانه برگشتیم ، هنگام وارد شدن به خانه ، صاحبخانه را دیدیم و با شوق و ذوق ماجرای زرنگی ام را برایش تعریف کردیم و گفتیم اگر نمی تواند برای خرید برود ، به ما بگوید که فردا برای او هم خرید ارزان کنیم.

پیرزن آلمانی ، با خشم نگاه مان کرد و گفت: تا فردا فرصت دارید خانه مرا تخلیه کنید.
ما که فکر می کردیم در حق او خوبی می کنیم ، با تعجب علت را پرسیدیم ؛پاسخ داد: شما به کشور من خیانت کردید ؛ این هایی که خریدید ، برای نیازمندان بود که آنها هم در حد نیاز خودشان باید تهیه کنند نه این که افرادی مانند شما که نیازمند نیستید ، به فروشگاه ها هجوم ببرید و حق دیگران را تصاحب کنید.


صف مردم ژاپن برای دریافت کمک، بعد از سونامی مرگباری که تخریب های بسیار گسترده برجای گذاشت و هزاران نفر را داغدار کرد

غرض از ذکر ماجراهای پیش گفته ، اشاره به یک خصیصه ناپسند در میان ما ایرانی هاست. این که اگر چیزی مفت یا بسیار ارزان باشد باید تصاحبش کرد ولو آن که مفت یا ارزان بودنش ، برای آن است که فقرا هم به نانی برسند ، چه معنایی می تواند داشته باشد؟
بله! درست است که عده ای بر اثر فقر و نداری ، حتی یک روز هم نمی توانند صبر کنند و در اولین روز توزیع مرغ یا سبد کالا به فروشگاه ها روانه می شوند ؛ یا درست است که عده ای به دلیل عدم اعتماد به دولت و این که آیا فردا هم سبدی در کار است یا نه ، هجوم می برند، ولی آیا همه آنچه از شلوغی و هجوم و بی نظمی مدام می بینیم ، ریشه در همین فقر و بی اعتمادی دارد یا مساله ، ریشه ای تر از این حرف هاست؟

مثلاً در همین ماجرای سبزی رایگان که همین دو روز قبل در یک منطقه متوسط نشین شهری رخ داد ، آیا مردمی برای خرید به آن مرکز رفته بودند، فقیر و نیازمند اندکی سبزی بودند یا مثلاً پای دولت در میان بود؟

فرقی نمی کند که رئیس جمهور که باشد و چه چیزی توزیع شود. بخش مهمی از مردم ما ، از ارزش اخلاقی مناعت طبع ، فاصله گرفته اند. حتماً در دقایقی که آن افراد از سر و کول همدیگر بالا می رفتند تا چند برگ سبزی و چند تربچه بیشتر به دست آورند ، عده ای هم از کنار ماجرا عبور کرده اند زیرا ارزش خود را فراتر از آن دیده اند که برای سبزی رایگان ، این و آن را له کنند و احتمالاً خودشان هم له شوند.
اما وجود این افراد - که دیده هم نمی شوند - نافی وجود فرهنگ فرومایگی در میان بخشی از مردم ایران نیست. سخن از اسنان های فقیری که برای نان شب می جنگند نیست ، سخن از انسان های متوسط و حتی متمولی است که وقتی پای کالا به میان می آید،ولو آن که نیازمندش نباشند، انسانیت خود را فراموش می کنند.
مسوولیت دولت ها به جای خود ، اما نباید فرد فرد ما درباره رفتارهای خودمان مسوولیت داشته باشیم؟

من ، شما و یا هر کدام از نزدیکان مان ، با هر شغل،جایگاه و فضیلتی که می توانیم داشته باشیم ، ممکن است مشمول این ضعف باشیم؛ گارد گرفتن در برابر این انتقاد ، تنها به فراموشی ارزش انسانی خودمان و گسترش فرهنگ دنائت طبع - در برابر مناعت طبع و بزرگواری - می انجامد.




3 نکته درباره تلاش های "خط تخریب" برای از بین بردن تنش زدایی روحانی
جعفر محمدی
عصرایران - تلاش برای تخطئه سیاست تنش زدایی دولت روحانی ، وارد فاز جدیدی شده است و مخالفان دولت ، این بار می کوشند به استناد سخنان مقامات آمریکایی و اروپایی، چنین نتیجه گیری کنند که چون آنان صداقت ندارند، نباید در مسیر بهبود روابط با غرب حرکت کرد.

سرمقاله یکی از روزنامه های جریان تخریب در شماره اخیر خود نوشته : « جان‌کری در داووس گفت:آمریکا حتی در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی به ایران اطمینان ندارد.
کلاوس شواب رئیس مجمع جهانی اقتصاد به آسوشیتدپرس گفت:هنوز زود است که رئیس جمهور و وزیر خارجه ایران بتوانند اعتماد جامعه جهانی [غرب]را به دست آورند!
میان مکالمه تلفنی دکتر روحانی با رئیس جمهور آمریکا دو روز فاصله نیفتاد که اوباما در ملاقات با نتانیاهو گفت همه گزینه‌ها از جمله گزینه نظامی درباره ایران روی میز است. »

و سپس نتیجه گیری کرده که توافق هسته ای ، "به شکل رگباری تیر خلاص خورد"ه است.

مقدمات استدلال آقایان ، البته صحیح است: غربی ها در سیاست خارجی شان ، صداقت ندارند ، آنها حتی به ما هم اطمینان ندارند ، صرفاً به دنبال منافع خویش هستند و اگر هم بتوانند از زدن هیچ ضربه ای به ما ابا نمی کنند.
لذا اگر کسی بنای تحلیل و اقدام خود را بر اعتماد به غرب بگذارد ، حتماً دچار خطای راهبردی شده است.

تا بدین جای سخن ، مشکلی نیست ؛ اما چند نکته بسیار مهم را نباید مغفول گذاشت:

1 - مشکل راهبری اصحاب تخریب این است که روابط بین المللی را به طرز فجیعی با روابط شخصی و خانوادگی اشتباه گرفته اند. اگر برای دختر آنان ، خواستگاری بیاید که صداقت نداشته باشد و انسان قابل اعتمادی نباشد ، مانند بقیه انسان های عاقل، با ازدواج درخواستی مخالفت می کنند و کسی هم بابت این مخالفت ، سرزنش شان نمی کند.
آنان فکر می کنند که قضیه روابط بین المللی هم نظیر این موضوع خانوادگی است ، حال آن که این دو ، از اساس با یکدیگر متفاوت اند.

آنچه در روابط خصوصی و خانوادگی سالم، ملاک عمل است ، اعتماد متقابل ، حس مشترک ، علائق عاطفی و نظایر این هاست اما در روابط بین المللی ، منفعت طلبی ، استیلاجویی ، خطر زدایی و مفاهیمی مشابه ، ملاک عمل است.

لذا اگر بخواهیم در روابط خارجی ، ملاک های زندگی فردی را مد نظر داشته باشیم ، دقیقاً از همین لحظه باید وزارت خارجه را تعطیل کنیم و با هیچ کشوری ، هیچ رابطه ای نداشته باشیم.

به عنوان مثالی واضح ، اگر بی اعتمادی و سوابق خصومت بار تاریخی و اقدامات غیر همسوی کنونی ، ملاک تصمیم و عمل است، باید حتی روسیه و چین را نیز که در کنار آمریکا به تحریم ایران رأی داده اند از دایره روابط خارجی مان حذف کنیم. حال آن که به دلیل منافعی که برای خود ترسیم کرده ایم با این دو کشور رابطه داریم ولی مثلاً با کشوری مانند بوتان ، علیرغم این که هیچ اقدامی هم علیه ایران نکرده ، رابطه خاصی نداریم ، چون منافع خاصی هم نداریم.

2 - هنر دیپلماسی ، برقراری رابطه با جریان های غیرهمسو ، دفع شر و ضرر آنها و نهایتاً تبدیل تخاصم به تعامل منفعت محور است.
اکنون جمهوری اسلامی ایران ، با دمشق ، روابط خوبی دارد. لذا اگر مقامات ایرانی در رایزنی با سوری ها چند تفاهم نامه همکاری منعقد نمایند که نتیجه اش درآمد سالانه یک میلیارد دلاری برای ایران باشد، هر چند این یک دستاورد است ، اما کار چندان شاقی انجام نداده اند.

اما اگر با جریان مقابل ، مثلاً آمریکا وارد مذاکره شوند و جلوی آسیب های بیشتر آمریکا را بگیرند و رفته رفته و حتی در دراز مدت ، دشمنی که همواره خطر جنگ با آن وجود داشت را به یک طرف تجاری تبدیل کنند، کارشان تاریخی و هنرمندانه است.

چانه زنی با رقبای قدرتمند ، بسیار ارزشمندتر از چای خوری با دوستان گرمابه و گلستان است.

3 - جریان تخریب ، هر چند سیاست تنش زدایی روحانی را با تمام توان تخطئه می کند اما فارغ از شعارهایی مانند مقاومت ، هرگز نمی گوید که اگر راه این نیست ، پس کدام است؟
فرض کنید که دولت جمهوری اسلامی ، راه تنش زدایی را کنار بگذارد و همچنان با این استدلال درست که "حق با ماست" از در تقابل با دنیا برآید ؛ بعدش چه؟
آیا جز این است که ادامه این مسیر، اگر به جنگ هم منتهی نشود، نتیجه ای جز تشدید تحریم های فلج کننده و نابودی اقتصاد ایران و معیشت ایرانیان و نهایتاً بروز بحران های اجتماعی و سیاسی نخواهد داشت؟ آیا این را می خواهیم؟

خط تخریب ، اگر صداقت دارد ، در کنار غر زدن های روزانه اش ، بگوید  پیشنهاد جایگزین اش برای تنش زدایی چیست؟
فقط یادشان باشد که قرار نیست فرد فرد مردم ایران ، برای داشتن چند کیلو اورانیوم 20درصد غنی شده ، تنها فرصت شان برای زندگی از ازل تا ابد را تحت شدیدترین فشارها باشند.

زندگی - و نه فقط زنده ماندن - بیش از انرژی هسته ای حق مسلم ماست.



سایت عصر ایران