سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

جواهرات سخن . جملات زیبا ، سخنان زیبا ، سخن بزرگان , مطالب خواندنی, جملات آموزنده ، . حکما ,زیباترین سخنان بزرگان سخن و پند کوتاه بزرگان

سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

جواهرات سخن . جملات زیبا ، سخنان زیبا ، سخن بزرگان , مطالب خواندنی, جملات آموزنده ، . حکما ,زیباترین سخنان بزرگان سخن و پند کوتاه بزرگان

جعفر محمدی - محیط بان ها تنها مانده اند ؛ ارتش کمک کند


محیط بان ها تنها مانده اند ؛ ارتش کمک کند
تدبیر دولت، قدرت ارتش و حمایت مردم
عصرایران ؛ جعفر محمدی - "وسعت زیاد ایران و محیط زیست گسترده ، حیات وحش و گونه های گیاهی متعدد و بعضاً در معرض انقراض ، افراد سودجو یا تفریح طلبی که به جان درختان و حیوانات افتاده اند" ، همه این ها یک سو و "تعداد اندک محیط بانانی که با حداقل حقوق کار می کنند و قوانین ناکارآمد زیست محیطی" از سوی دیگر ، دست به دست هم داده اند تا محیط زیست ایران در معرض یک فروپاشی جدی قرار گیرد.

هم اکنون بسیاری از گونه های گیاهی و جانوری در ایران از بین رفته اند (مانند شیر ایرانی که دیگر وجود ندارد) و یا در معرض انقراض اند(مثل خرس سیاه و هوبره).
در شکل گیری این وضعیت مصیبت بار عوامل متعددی دخیل هستند که در این نوشتار صرفاً به بحث محیط بانی و تنهایی محیط بانان اشاره می کنیم.

تعداد محیط بانانی که در ایران مشغول به کار هستند، حدود یک دوازدهم استاندارد جهانی است (بعضی ها می گویند یک چهارم). علاوه بر این ، محیط بانان در مواجهه با شکارچیان غیرمجاز ، حتی در مناطق حفاظت شده تقریباً خلع سلاح هستند چون برغم داشتن اسلحه ، اگر با شکارچیان درگیر شوند و آسیبی به آنها برسانند ، خود گرفتار مراحل قانونی و قضایی می شوند. این ، گذشته از محیط بانانی است که به وسیله شکارچیان هدف قرار گرفته و به شهادت رسیده اند.



شاید در کوتاه مدت ، امکان افزایش تعداد محیط بانان وجود نداشته باشد ، هر چند که باید برنامه استخدام و آموزش محیط بانان و تأمین بودجه برای آنها به طور جدی دنبال شود. لذا در شرایط کنونی ، شاید بهترین گزینه استفاده از نیروهای ارتش به عنوان ضابطان سازمان محیط زیست در مناطق حفاظت شده باشد.

این تجربه ای است که در برخی کشورها که به محیط زیست اهمیت ویژه می دهند عملیاتی شده و بسیار هم مؤثر بوده است.
البته استفاده از ارتش ، به معنای این نیست که سازمان محیط زیست این مناطق را به ارتش واگذار کند بلکه باید یگان های آموزش دیده ای از ارتش ، در تعامل با سازمان محیط زیست و تحت نظر آن به محیط بانان در برقراری امنیت در مناطق حفاظت شده و زیستگاه های حیات وحش کمک کنند.



بی شک افسران تحصیل کرده و علاقه مندی که دوره های آموزشی مرتبط زیست محیطی را هم طی کرده باشند ، می توانند با حضور هدفمند در مناطق هدف ، هم به محیط بانان کمک کنند و قوت قلب شان باشند و هم باعث شوند شکارچیان جرأت و جسارت قبلی را نداشته باشند.

در کنار این حضور ، باید قوانین حمایت از محیط بانان نیز تقویت شود. در کشور کنیا که طبیعت بکر و حیات وحش منحصر به فردش از جاذبه های توریستی و منابع درآمدی این کشور به شمار می رود ، قانونی وجود دارد مبنی بر این که محیط بان به هر فرد مسلحی که وارد مناطق حفاظت شده شود "باید" شلیک کند ولو این که این شلیک منجر به مرگ فردی باشد که با سلاح وارد حریم شده است. قانون هم به طور مطلق از محیط بان حمایت می کند.

جالب این جاست که در برخی کشورها ، افرادی که می خواهند وارد مناطق حفاظت شده بشوند باید تعهد بدهند که هیچ گونه سلاحی را حمل نخواهند کرد و حتی اگر مورد حمله حیات وحش قرار بگیرند حق آسیب رساندن ندارند چون این ها هستند که وارد حریم حیوانات شده اند و با علم به خطرات محیط ، خود را در معرض آن قرار داده اند.

این وضعیت باعث می شود افراد در زیستگاه های حفاظت شده ، هم از جانب محیط بانان در معرض کنترل و خطر باشند و هم از سوی حیات وحش ؛ به همین دلیل ترجیح می دهند به طور غیر قانونی وارد این مناطق نشوند و برای بازدید از آن ، از طرق قانونی و حفاظت شده اقدام کنند تا هم از طبیعت لذت ببرند و به تماشای حیات وحش بپردازند و هم خودشان محفوظ باشند و نهایتاً محیط زیست هم آسیب نبیند.

اما در کشور ما ، نه تنها از این سختگیری ها خبری نیست ، بلکه شکارچیان در روز روشن ، با موتور سیکلت به تعیقب آهوها می پردازند تا حیوانات نفس بُر شوند و به دام بیفتند یا با سلاح هایی که بعضاً رگباری هم شلیک می کند ، یه سمت پلنگ ها و میش ها و ... تیز اندازی می کنند و محیط بانان هم در مقابل شان عملاً نمی توانند کاری کنند.



از همه بدتر این که نهادهای رسمی ، در فرایندی کاملاً قانونی به افراد اجازه می دهند شکار کنند و مشخص است وقتی  پای شکارچیان به زیستگاه حیوانات در ظاهری قانونی باز شود، اقدامات غیر قانونی دور از ذهن نیست.

از سازمان حفاظت محیط زیست که در دوره کنونی ، جان تازه ای گرفته انتظار جدی می رود پیشنهاد استفاده از توان ارتش به عنوان ضابط را مورد بررسی کارشناسی قرار دهد تا عنداللزوم به عنوان لایحه به مجلس برود و لباس قانون به تن کند.

وظیفه ارتش ، حراست از کشور است و زیستگاه های تحت حفاظت نیز با هر عنوانی بخشی از کشورند.
یادمان باشد که اگر امروز حرکتهای جدی نکنیم ، فردا خیلی دیر است. فجایع زیست محیطی عمدتاً قابل جبران نیستند کما این که دیگر نمی توان ببر مازندران را که نسلش را شکارچی ها برانداختند بار دیگر زنده کرد.



بودجه های غیر ضرور به مثابه یارانه های کلان
انصراف از یارانه نقدی؛ روی دیگر سکه
هم از مردم بخواهیم اگر نیاز ندارند از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند و هم از دستگاه ها بخواهیم از بخشی از بودجه ای که در واقع یارانه است صرف نظر کنند و البته چون به خودی خود انصراف نخواهند داد دولت و مجلس کاهش بودجه آنها را بی ملاحظه اعمال کنند.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سیاست مورد توافق دولت و مجلس شورای اسلامی برای پرداخت یارانه نقدی در فاز دوم اجرای قانون هدفمندی یارانه ها در سال 1393 این است که با توزیع فرم هایی برای خود اظهاری دارایی ها و درآمدها، دایره دریافت کنندگان یارانه نقدی به نصف یا دو سوم میزان کنونی تقلیل یابد.

تاکید بر صداقت در خود اظهاری شهروندان و تهدید به اخذ جریمه در صورت ارایه اطلاعات غلط به مثابه راهکاری در نظر گرفته شده که اشخاص کمتری برای دریافت یارانه نقدی ابراز تمایل کنند و در این صورت دولت نگران اعتراض های احتمالی نباشد چرا که خود سرپرست خانوار انصراف داده است. قابل پیش بینی هم هست که افراد متمکن که نپرداختن مالیات را بر دریافت یارانه ترجیح می دهند از این اندک بگذرند و ان را در کسب و کار جبران کنند . ضمن آن که در حال حاضر شمار جمعیت دریافت کننده یارانه نقدی از جمعیت کشور نیز بیشتر است و این به معنی آن است که گروهی از اموات نیز دریافت می کنند!

این اتفاق احتمالا به خاطر باطل نکردن شناسنامه آنان در بعضی مناطق یا پاره ای سوء استفاده ها به وجود آمده است.   مشکلی که البته با صدور شناسنامه های جدید رفع خواهد شد اما سوای این موضوع نیز پرداخت یارانه مساوی به همه اتباع کشور عملا قابل استمرار نیست. بر این اساس از نیمی از مردم خواسته شده خود انصراف دهند.

پیشنهاد آقای مهندس عباس پازوکی – کارشناس برنامه ریزی شهری- که در قالب مقاله ای در عصر ایران منتشر شده بر این نکته تاکید دارد که مردم اگر بدانند یارانه انصرافی صرف کدام پروژه ها می شود انگیزه و اشتیاق بیشتری برای مشارکت پیدا می کنند. از این رو پیشنهاد کرده اند هر انصرافی به نفع پروژه ای باشد و گزارش آن را نیز ارایه دهند.

در این پیشنهاد آمده مثلا اگر ساخت یک بیمارستان 900 میلیون تومان هزینه دارد 20 هزار نفر به نفع احداث یا تکمیل همین پروژه انصراف دهند. در واقع، صرف راستی آزمایی کفایت نمی کند و به اعتماد سازی هم نیاز است.

وقتی بخش هایی ازمردم از نوع برنامه سازی ها و جهت گیری های صدا و سیما ناراضی هستند آیا می توان از آنان خواست از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند تا مثلا بودجه هزار میلیارد تومانی این سازمان در سال 93 تامین شود؟!

تنها یک پنجم بودجه این سازمان در سال آتی 200 میلیارد تومان است . 100 میلیارد تومانی را که دو سه باشگاه دولتی در سال هدر می دهند نیز به این عدد اضافه کنید. این اعداد را به کل دریافتی خانوارهای چهار نفری در یک سال تقسیم کنید. چه عددی به دست می آید؟

موضوع پیچیده نیست. می خواهیم بگوییم مردم زمانی با طیب خاطر از دریافت یارانه نقدی انصراف می دهند که احساس کنند این پول واقعا به دست نیازمندان می رسد نه این که خرج سفرهای غیر ضرور این یا آن آقای مدیر کل یا آزمون و خطاهای مدیریتی می شود. من و شما انصراف بدهیم که فلان مدیر غیر ورزشی ده ها میلیارد تومان بدهی روی دست باشگاه دولتی بگذارد و بهمان بازیکن پورشه سوار شود؟ مشاور رسانه ای رییس جمهور سابق که در استخدام صدا و سیماست بارها گفته بود در ایام نوروز دو سوم کارکنان این سازمان به مرخصی و تعطیلات نوروزی می روند اما بیشترین فعالیت نیز در همین دو هفته انجام می شود. چرا همه مردم ایران باید بار تورم نیروی انسانی در یک سازمان را حمل کنند در حالی که درصد قابل توجهی از آنان خوراک فکری خود را از جاهای دیگر تغذیه می کنند؟ نمی خواهیم این سازمان تضعیف شود اما مگر آگهی نمی گیرند؟ نمی شود که هم بودجه کلان دریافت کنند و هم آگهی بگیرند و هم آن گونه که به تازگی و توسط مشاور رییس جمهور فاش شده منابع بودجه ای دیگر هم داشته باشند(داشتند).

من وشما انصراف بدهیم که با بودجه های هنگفت احساس بی نیازی کند و پخش مستقیم گزارش خبری رییس جمهور منتخب مردم به مردم را یک ساعت به تاخیر بیندازد؟

یک مثال ملموس و روزمره دیگر: با این همه پول جریمه که راهنمایی و رانندگی بابت تخلفات و غالبا توقف در محل ممنوع به خاطر کمبود پارکینگ های عمومی در کلان شهرها دریافت می کند چند پارکینگ طبقاتی ساخته شده است؟

از ابتدا پیدا بود که پرداخت یارانه نقدی به شیوه ای که اجرا شده کاری قابل دوام نیست و در نهایت ره به جایی نمی برد. افراد مختلف و از جمله این نویسنده بارها نوشته و گفته بودند که این کار به فرجام نمی رسد و هشدار داده بودند که حذف های بعدی احساس ناخوشایندی ایجاد می کند و ایده کاهش و حذف بر اساس خود اظهاری نیز ناشی از همین نگرانی است. اما به این پرسش هم باید پاسخ داده شود که چرا باید دستگاه های غیر مولد هزار ها میلیارد تومان بگیرند و به هیچ جا هم پاسخ ندهند اما فلان کارمند از دریافت یارانه خود اعلام انصراف کند؟

حذف افراد البته کار مشکلی نیست. اما اگر این حذف بر مشارکت اجتماعی و سیاسی و احساس تعلق ملی در آنها اثر سوء بر جای بگذارد تکلیف چیست؟ اگر در انتخابات بعدی یکی پیدا شود و بگوید به حذف شده ها دوباره یارانه می دهد و رای جمع کند چه؟

انتظار این بود که دولت بودجه ریزی عملیاتی و صفر را محور قرار دهد و بعد سراغ یارانه ها برود. به این معنی که دستگاه ها طرح بدهند و بودجه بگیرند. نه این که پول بگیرند و برای هزینه کرد آنها برنامه ریزی کنند.

یارانه نقدی و غیر نقدی تنها یک روی سکه است. بودجه و بلعیدن بودجه ملی همان روی دیگر است. پس دولت هم باید راستی آزمایی کند و هم اعتماد سازی. این دومی به این است که جلوی نشتی های بودجه را بگیرند. گیرم که من و شما انصراف دهیم (انصراف ندهیم هم عملا تبخیر شده است) آیا قرار است دیگران همچنان بودجه های بی حاصل و کلان بگیرند؟ دولتی که باشگاه داری می کند و هیچ کس هم پی گیر عملکرد مدیرانی نیست که بدهی بر جای می گذارند و می روند چگونه می تواند از دیگران بخواهد نسبت به ریافتی اندک خود حساسیت نشان دهند؟

چرا در دولت مصدق آن همه از اوراق قرضه استقبال شد و بعدتر نه؟ چون در آن مقطع دولت را از خود می دانستند و دیگر خواهی بر خود نگری چیره بود. چرا در آغاز انقلاب عطش پول بسیار کم بود و به مرور افزایش یافت؟

برخورداران می توانند و باید که از یارانه نقدی انصراف دهند اما هنگامی که به عین ببینی که دیگران هم از دریافت بودجه های کلان انصراف داده اند. زیرا یارانه نقدی تنها یک روی سکه است. روی دیگر، بودجه های غیر ضروری است. پرداخت بودجه از محل فروش نفت و دریافت عوارض و مالیات به دستگاه هایی که عملا بازدهی چندانی ندارند نیز مگر پرداخت یارانه نیست ؟ آن هم یارانه ای به مراتب کلان تر؟ آیا از این یارانه که با عنوان های دیگری دریافت می شود نیز انصراف صورت می پذیرد و شاهد خواهیم بود فلان نهاد که درآمدهای جانبی و ده ها شرکت دارد بودجه نخواهد یا کمتر بخواهد یا هزینه استخدام فرزندان شان را هم ما باید بپردازیم؟مردمانی از اندک یارانه نقدی بگذرند که شرکت های دولتی سرپا بمانند و زیان روی زیان انباشته کنند؟

کوتاه این که هم از مردم بخواهیم اگر نیاز ندارند از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند و هم از دستگاه ها بخواهیم از بخشی از بودجه ای که در واقع یارانه است صرف نظر کنند و البته چون به خودی خود انصراف نخواهند داد دولت و مجلس باید اعمال کنند و از ابتدا تخصیص ندهند.

هر قدر اطمینان دهید که درآمد مازاد، صرف تقویت نهادهای مدنی و صنفی و رفاه و آسایش مردم می شود انگیزه انصراف نیز فزونی می گیرد ولی اگر انصراف دهیم و ببینیم امکان یک دیدار ساده با یک مقام اداری همچنان فراهم نیست و سطح زندگی او با کارمندان اداره تحت اداره خود بسیار متفاوت است انصراف ولو با خود اظهاری باشد رضایت درونی در پی ندارد و گسل اجتماعی ایجاد می کند.

یک مرور ساده نشان می دهد چقدر از بودجه هایی که اختصاص می یابد قابل کاهش است. همزمان یا حداقل پس از خوداظهاری مردمی برخی دستگاه ها هم باید انصراف دهند یا در مسیر انصراف قرار گیرند. همان یارانه ای که با عنوان بودجه دریافت می کنند.




مایلی کهن، سوار بر پاندول نفرت و محبوبیت
به بهانه اشاره اخیر به نام خواننده ای خارج نشین می توان گفت بر پاندولی از محبوبیت و نفرت سوار است و آدمی را با این پرسش روبه رو می کند که ما با چند مایلی کهن روبرو هستیم؟
 عصر ایران؛ احسان محمدی- « انگار همان گونه که آبِ هاشمی و احمدی نژاد در دنیای سیاست به یک جو  نرفت روابط دایی و مایلی کهن نیز بهبود نمی یابد. با این تفاوت که احمدی نژاد از استعاره «شاهزاده – گدا» نمی رنجید و دوست داشت خود را قهرمان مبارزه توده ها با اشراف معرفی کند اما مایلی کهن دوست دارد رقیب و حریف را گدا بداند. احمدی نژاد و مایلی کهن از وجوه دیگر اما به هم شبیه اند. در این که ابایی ندارد  زندگی خصوصی افراد را روی دایره بریزد و به خاطر این که خود 20 سال زودتر (در دهه 50) به تهران آمده به دیگران بی احترامی کند و گدای شان بخواند! .... او هم مانند احمدی نژاد ادبیات شسته و رُفته ندارد و گاه با تعابیر زننده دیگران را می آزارد. از همه چندش آورتر انگ «غیر ایرانی» به صرف برخورداری از گرین کارد (یا به قول مصطلح گرین کارت) یا اقامت دایم و سیتی زِنی به دایی است حال آن که بسیارند ایرانیانِ فرهیخته یا صاحب سرمایه و تخصص که عملا دو ملیتی شده اند و نکته پنهانی نیست که اکنون بر ملا شده باشد».

یک  روزنامه نگار عالم سیاست و نویسنده سطور فوق، او را شبیه ترین مرد دنیای فوتبال به «محمود احمدی نژاد» می داند. بی پروا حرف می زند، خود را در افشای آشکار و نهان دیگران محق می داند و در عین حال هر گونه انتساب به مردان سیاست و دریافت منصب در عالم ورزش از آنها را منکر می شود. هافبک قدیمی پرسپولیس و تیم ملی که زاده انزلی است، از قصر یخ و نفت تهران فوتبالش را شروع کرد و در پرسپولیس بالید. جایی که هنوز عطش و آرزوی سرمربیگری در آن را دارد.

او  گرچه عضو گروه 100 نفره ای بود که به دیدار امام خمینی رفت اما پس از آن کمتر می توان   نشانی از او در سیاست یافت تا زمانی که محمود احمدی نژاد به یک باره کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شد و معادلات سیاسی کشور را به هم زد.

مایلی کهن در این مورد هیچ پرده پوشی ندارد و با صراحت تمام دلبستگی اش به مردی که بسیاری او را عامل اصلی تلاطم های سیاسی و اجتماعی کشور در هشت سال گذشته می دانند اعلام می کند و می گوید:«آقای احمدی نژاد همیشه برای من قابل احترام بوده و آنقدر شهامت داشته‌ام که بگویم در دو دوره به او رای داده‌ام. در سال 84 که کسی جرات حمایت از او را نداشت و کمتر کسی فکر می‌کرد ایشان رئیس جمهور شود من به طور رسمی از او حمایت کردم. یک ماه یا 40 روز بعد از انتخاب آقای احمدی نژاد، ایشان من را خواست. به هر حال من آن زمان 27 - 28 سال سابقه حضور در سازمان تربیت بدنی داشتم و به همین خاطر آقای رئیس جمهور من را صدا کردند تا درباره وضعیت ورزش صحبت کنم. آن زمان تمامی وزرا انتخاب شده بودند و تنها رییس سازمان تربیت بدنی و معاون رییس جمهور انتخاب نشده بود. رییس جمهور از من پرسید به نظر شما بهترین فرد برای این پست کیست که من گفتم از نظر من بهترین فرد هاشمی طبا است و پس از او رسول خادم».

دعوای کش دار مایلی – دایی که در نهایت با محکومیت سرمربی پیشین تیم ملی خاتمه یافت گرچه در کوتاه مدت نوعی آتش بس را میان این دو برقرار کرد اما دوباره مایلی آتش جرقه را زد و دایی هم کوتاه نیامد. از لابلای مجادله این دو نفر می شود به برخی روابط سیاسی ناگفته ورزشی ها با سیاستمردان پی برد. آنجا که دایی خشمگین مایلی را خطاب قرار داد و گفت:« دوره گدایی برای پیدا کردن تیم با انتظار کشیدن در مصلّی گذشته است و در این دولت دیگر از این خبرها نیست.» اشاره دایی به همان روزی است که مایلی کهن پشت درهای بسته نمایشگاه مطبوعات در مصلای تهران دو ساعت منتظر ماند تا محمود احمدی نژاد بیاید و پس از آن بود که این شایعه درگرفت که در گفت وگوی کوتاه آن دو در شبستان مصلای تهران قول مربی گری گرفته و اگر نه در حد تیم ملی که دست کم برای سایپا.

مایلی کهن اما این طعنه را بی پاسخ نگذاشت و خطاب به دایی که او را «آقا قلدره» خطاب می کند گفت:«  اگر خیلی ناراحت است از این پس در دیسکو به دنبال تیم می گردم!»

 او همچنین فاش کرد که در دوره های گذشته انتخابات چه نام هایی را به صندوق ریخته است. البته باز فراموش نکرد که به رابطه دایی – روحانی اشاره نکند و «آقا قلدره» را بی نصیب بگذارد.

حاجی مایلی گفت:« این آقا (دایی) گفته که من سیاسی نیستم، اما نمی‌دانم که چه شده این روزها ایشان از رییس جمهور جدید حرف می‌زند و دکتر شما و دکتر من می‌کند! من جایی ندیده‌ام که قبل از انتخاب بگوید به دکتر روحانی رای می‌دهد یا نفر دیگری. اما نمی‌دانم که چه شده می‌گوید دکتر روحانی، دکتر من است. من دو بار به آقای خاتمی و دو بار به آقای احمدی نژاد رای داده‌ام و خیلی شفاف و واضح آن را اعلام کردم. در زمان آقای خاتمی قبل از انتخابات نگفتم که به چه کسی رای می‌دهم. اما قبل از انتخابات 84 و 88 گفتم که به آقای احمدی نژاد رای خواهم داد. برای این انتخابات هم خیلی فکر کردم و به این نتیجه‌ رسیدم که شاید دو نفر به حرف من اعتقاد داشته باشند و شاید در انتخابم اشتباه کنم و آن دو نفر هم به اشتباه بیفتند، به خاطر همین حرفی نزدم، اما الان با صدای بلند می‌گویم که رای من دکتر قالیباف بود و به ایشان رای دادم ».

حاجی مایلی که دو نتیجه درخشان تاریخ تیم ملی ایران مقابل کره جنوبی (6-2) و عربستان (3-0) در جام ملت های 1996 در دوران سرمربیگری او رقم خورده است از دیدار هایش با احمدی نژاد با «افتخار» یاد می کند و خود را مستقل می داند: « نه عضو انجمن اسلامی بودم و نه عضو بسیج و عضو جای دیگر همیشه مستقل بودم». او می گوید: «اگر نزد آقای احمدی نژاد رفتم  مدرک دارم  که نه تنها چیزی نگرفتم بلکه مبلغی هم پرداخت کردم، برای ساخت سرپناهی برای شخصی که نیاز به سرپناه داشت».

مایلی کهن نازک دل. مایلی کهنی که در برابر دوربین های تلویزیونی زار زد. آن که بازیکن تیم ملی را به جرم بازی پاسوراز تیم ملی خط زد. مایلی کهنی که می گوید « نگران بیت المال است».مایلی کهنی که می گویند به مدل موی بازیکنان کار داشت.

مایلی کهنی که به جوانان اعتماد می کرد. مایلی کهنی که به فرهاد مجیدی، نیما نکیسا، مهدی مهدوی کیا، داریوش یزدانی، مهرداد میناوند و .... فرصت بازی داد تا بدرخشند و ستاره شوند.

 مایلی کهنی که به یکباره حامی بازیکنان خطاکار می شد و گذشت و تحمل را از مدیران بالا دستی می خواست، مایلی کهنی که خود را محق نشستن بر صندلی سازمان تربیت بدنی سابق می دانست، مایلی کهنی که لباس رفتگرها را می پوشد و در برنامه 90  «داریوش اقبالی» را خواننده مورد علاقه اش معرفی می کند و فردایش می گوید مخالف آتش زدن پرچم آمریکاست،  مایلی کهنی که عادل فردوسی پور را «شومن»، امیر قلعه نوئی را «گروهبان قندلی»، علی دایی را «آقا قلدره و آقا پول پرسته»، رویانیان را «خودشیفته و عشق شهرت»، اصغر شرفی را «فراری از ایران به آمریکا»،  افشین قطبی را «اجنبی و رفیق اوباما»، فیروزکریمی را «دلقک»، مقداد نجف نژاد را « بی مقدار» و .... لقب داد شخصیتی عجیب و پرتلاطم دارد که بر پاندولی از محبوبیت و نفرت سوار شده است و آدمی را با این پرسش روبرو می کند که ما با چند مایلی کهن روبرو هستیم؟

هومن جعفری در روزنامه اعتماد روز 28 آبان 92 یادداشتی با عنوان «تو برو خود را باش!» در مورد اخراج مایلی از صباباتری نوشت که شاید بتوان آن را پایان مناسبی برای این نوشتار دانست.

در بخشی از این یادداشت آمده است:«  مایلی کهن بد فوتبال ایران را نمی خواهد اما با فوتبال ایران بد می کند. درست مثل دیگر همفکرانش که در روزهای آرامش و اعتماد سازی می خواهند شیشه بشکنند و اتفاقی رقم بزنند تا معادله عوض شود. ته معادله را هم نمی دانند. نیت شان تنها بر هم زدن معادلاتی است که بی آنها رقم می خورد. هرجا هم که معادله با آنها رقم خورده نتیجه ای جز شکست نداده. آنها سربازان روزهای جنگند.در روزهای صلح به کاری بر نمی آیند.

 محمد مایلی کهن وقتی می توانست سرمربی تیم ملی باشد که به حجازی و پروین تیم ملی را نمی دادند. در این روزگار که تیم ملی یک راست می رود توی جیب بهترین مربیان خارجی محمد مایلی کهن بودن دشوار است. دیگر امتیازات زمان های قدیم از راه نمی رسد. این روزها دیگر کسی کاری ندارد که تو نماز شبت را می خوانی یا نه. این روزها برای نشستن روی صندلی از تو چیزهای دیگری می طلبند که نه بلدی و نه دوست داری یاد بگیری.»




تکذیب آزادی 5 مرزبان ایرانی ربوده شده در پاکستان
وزیر کشور ایران اعلام کرد چنین امری تاکنون تأیید نشده و پاکستان خبر آزادی مرزبانان ایرانی را تأیید نمی‌کند.
نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت: بنده تماسی که دقایقی پیش با وزیر کشور ‌مسئول پیگیری‌ پرونده 5 سرباز ربوده شده ایرانی داشتم، وی اعلام کرد چنین امری تاکنون تأیید نشده و پاکستان خبر آزادی مرزبانان ایرانی را تأیید نمی‌کند.
 
به گزارش عصر ایران، منصور حقیقت‌پور در گفت‌و‌گو با فارس اظهار داشت: بنده تماسی که با وزیر کشور داشتم که به عنوان مسئول پیگیری این پرونده هستند، در جریان صحت این خبر قرار گرفتم که وزیر کشور اعلام کرد چنین امری تاکنون تأیید نشده و پاکستان خبر آزادی مرزبانان ایرانی را تأیید نمی‌کند.
 
وی در ادامه تصریح کرد: ما تمام تلاشمان را به کار گرفتیم تا از طریق سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاکستان موضوع را به جد دنبال کنیم تا پنج مرزبان جمهوری اسلامی ایران که در روزهای گذشته ربوده شدند، آزاد شده و به کشورمان باز گردند.
 
حقیقت‌پور خاطر نشان کرد: اگر آزادی این مرزبانان از طریق کشور پاکستان انجام شود به صورت شفاف و روشن اطلاع‌رسانی می‌شود و ما از طریق وزارت کشور این موضوع را اطلاع‌رسانی می‌کنیم.

سفارت ایران در پاکستان نیز اعلام کرد که با انتشار اخبار اولیه آزادی این مرزبانان، موضوع را به طور رسمی از وزارت خارجه پاکستان دنبال کرده و خواستار توضیح در این باره شده است.


سفارت کشورمان اعلام کرد: پیگیر اخبار دقیق در ارتباط با آخرین وضعیت این مرزبانان است.

همچنین از سوی استانداری سیستان و بلوچستان این موضوع اعلام شد که هیات اعزام شده به بلوچستان پاکستان که مدت ماموریتش به اتمام رسیده، هم‌اکنون در حال رایزنی و پیگیری اخبار مربوط به صحت و سقم این خبر است.

حسینعلی شهریاری، نماینده زاهدان نیز در گفت‌وگو با بیان اینکه هنوز خبر رسمی در این باره اعلام نشده، گفت: تا جاییکه مسوولان پاکستانی گفتند ارتش پاکستان در خاک خود عملیاتی انجام داده و به زودی خبرهای خوشی اعلام خواهد شد.

دادستان زاهدان: خبر آزادی 5 مرزبان ایرانی را تایید یا تکذیب نمی‌کنیم

دادستان زاهدان گفت که خبر آزادی 5 مرزبان ایرانی را نه تایید و نه تکذیب می‌کنیم.

محمد مرزیه در گفت‌وگو با ایسنا، در مورد خبر منتشره مبنی بر آزادی 5 تن از مرزبانان ایرانی ربوده شده گفت:‌ ما نیز این خبر را از منابع مختلف شنیده‌ایم، اما در حال حاضر آن را نه تایید و نه تکذیب می‌کنیم.

دادستان زاهدان ادامه داد: از نیروهای امنیتی خواسته‌ایم تا خبر موثقی در این راستا به ما اعلام کنند و در حال حاضر خواهان فرصت برای پیگیری این خبر هستیم.
 ابراهیم حمیدی رییس کل دادگستری استان سیستان و بلوچستان نیز در همین راستا گفت: در رابطه با خبر منتشره مبنی بر آزادی مرزبانان ایرانی اطلاع دقیقی ندارم.