سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

جواهرات سخن . جملات زیبا ، سخنان زیبا ، سخن بزرگان , مطالب خواندنی, جملات آموزنده ، . حکما ,زیباترین سخنان بزرگان سخن و پند کوتاه بزرگان
سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

جواهرات سخن . جملات زیبا ، سخنان زیبا ، سخن بزرگان , مطالب خواندنی, جملات آموزنده ، . حکما ,زیباترین سخنان بزرگان سخن و پند کوتاه بزرگان

استاد محمد حسین شهریار

استاد شهریار - چهره های ماندگار

 


زندگی نامه
محمد حسین بهجت تبریزی معروف به استاد شهریار  در سال 1285 هجری شمسی در روستای زیبای « خوشکناب » آذربایجان زاده شد.


 

او در خانواده ای متدین ، بخشنده خوی و اهل دانش پا بر گیتی نهاد. پدرش حاجی میر آقای خوشکنابی از وکلای نامدار و دانشمند و عارف روزگار خود بود که به سبب حسن کتابتش به عنوان خوشنویسی توانا مشهور حدود خود گشته بود.

شهریار که دوران کودکی خود را در میان روستائیان صمیمی و خونگرم خوشکناب در کنارکوه افسونگر « حیدر بابا » گذرانده بود همچون تصویر برداری توانا خاطرات زندگانی لطیف خود را در میان مردم مهربان و پاک طینت روستا و در حریم آن کوه سحرانگیز به ذهن سپرد.
او نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود . بی شک سرایش این شعر کودکانه ، گواه نبوغ و قریحه شگفت انگیز او بود.
شهریار شرح حال دوران کودکی خود را در اشعار آذربایجانیش بسیار زیبا،تاثیر گذار و روان به تصویر کشیده است.
طبع توانای شهریارتوانست در ابتدای دهه سی شمسی و در دوران میانسالی اثر بدیع و عظیم« حید ربابایه سلام» را به زبان مادریش بیافریند .
او در این منظومه بی همتا در خصوص دوران شیرین کودکی و بازیگوشی خود در روستای خشکناب سروده است:
قاری ننه گئجه ناغیل دییه نده ،
( شب هنگام که مادر بزرگ قصه می گفت، )
کولک قالخیب قاپ باجانی دویه نده،
(بوران بر می خاست و در و پنجره خانه را می کوبید،)
قورد کئچی نین شنگیله سین ییه نده،
( هنگامی که گرگ شنگول و منگول ننه بز را می خورد،)
من قاییدیب بیر ده اوشاق اولایدیم!
(ای کاش من می توانستم بر گردم و بار دیگر کودکی شوم !)

شهریار دوران کودکی خود را درمیان روستائیان پاکدل آذربایجانی گذراند. اما هنگامی که به تبریز آمد مفتون این شهر جذاب و تاریخ ساز و ادیب پرور شد. دوران تحصیلات اولیه خود را در مدارس متحده ، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با قرائت و کتابت السنه ترکی ، فارسی و عربی آشنا شد.
شهریار بعدا به تهران آمد و در دارالفـنون تهـران خوانده و تا کـلاس آخر مـدرسه ی طب تحـصیل کردو در چـند مریض خانه هـم مدارج اکسترنی و انترنی را گـذراند ولی د رسال آخر به عـلل عـشقی و ناراحـتی خیال و پـیش آمدهای دیگر از ادامه تحـصیل محروم شد و با وجود مجاهـدتهـایی که بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـیب و تکـمیل این یک سال تحصیل شد، شهـریار رغـبتی نشان نداد و ناچار شد که وارد خـدمت دولتی بـشود؛ چـنـد سالی در اداره ثـبت اسناد نیشابور و مشهـد خـدمت کرد و در سال 1315 به بانک کـشاورزی تهـران داخل شد .

شهـریار در تـبـریز با یکی از بـستگـانش ازدواج کرده، که ثـمره این وصلت دودخـتر به نامهای شهـرزاد و مریم است.

از دوستان شهـریار مرحوم شهـیار، مرحوم استاد صبا، استاد نـیما، فـیروزکوهـی، تـفـضـلی، سایه وزاهدی رامی تـوان اسم بـرد.
وی ابتدا در اشعارش بهجت تخلص می کرد. ولی بعدا دوبار برای انتخاب تخلص با دیوان حافظ فال گرفت و یک بار مصراع:
«که چرخ این سکه ی دولت به نام شهریاران زد»
و بار دیگر
«روم به شهر خود و شهریار خود باشم»
آمد از این رو تخلص شعر خود را به شهریار تبدیل کرد.

اشعار نخستین شهریار عمدتا بزبان فارسی سروده شده است.
شهریار خود می گوید وقتی که اشعارم را برای مادرم می خواندم وی به طعنه می گفت:
"پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود!"
این قبیل سفارشها از جانب مادر گرامیش و نیز اطرافیان همزبانش، باعث شد تا شهریار طبع خود را در زبان مادریش نیزبیازماید و یکی از بدیعترین منظومه های مردمی جهان سروده شود.

 

سیری در آثار
شهـرت شهـریار تـقـریـباً بی سابقه است، تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان، بلکه هـر جا که ترجـمه یک قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را می سـتایـند.

منظومه «حیدر بابا سلام» در سال 1322 منتشر شد واز لحظه نشر مورد استقبال قرار گرفت.
"حـیـدر بابا" نـه تـنـهـا تا کوره ده های آذربایجان، بلکه به ترکـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در ترکـیه و جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حـیـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.
این منظومه از آثار جاویدان شهریار و نخستین شعری است که وی به زبان مادری خود سروده است.
شهریار در سرودن این منظومه از ادبیات ملی آذربایجان الهام گرفته است.
منظومه حیدربابا تجلی شور و خروش جوشیده از عشق شهریار به مردم آذربایجان است ، این منظومه از جمله بهترین آثار ادبی در زبان ترکی آذری است، و در اکثر دانشگاههای جهان از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده‌آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته است و برخی از موسیقیدانان همانند هاژاک آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبی بر آن ساخته است.


اشعار ولایی
عمق تعلقات دینی و توجهات مذهبی خانواده و نیز شخص استاد شهریار به حدی است که عشق به ائمه اطهار علیه‌السلام در بسیاری از اشعارش عینا هویداست.
او در نعت حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می فرماید:

ستون عرش خدا قائم ازقیام محمد------- ببین که سر بکجا می کشد مقام محمد
بجز فرشته عرش آسمان وحی الهی------- پرنده پر نتوان زد به بام محمد
به کارنامه منشور آسمانی قرآ ن-------- که نقش مهر نبوت بود بنام محمد...

شهریار در شعر یا علی علیه‌السلام در مورد حضرت امیر المومنین علیه‌السلام می فرماید:

مستمندم بسته زنجیروزندان یاعلی------- دستگیر ای دستگیر مستمندان یا علی
بندی زندان روباهانم ای شیر خدا--------- می جوم زنجیر زندان را به دندان یا علی

اشعار شهریار در ستایش امام اول شیعیان جهان سرآمد سلسله مداحان اهل بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام است.

علی ای همای رحمت توچه آیتی خدارا-------- که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
دل اگرخداشناسی همه در رخ علی بین------- به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن-------- که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را ...

شهریار جانسوزترین اشعار خود را تقدیم حضرت سید الشهداء علیه‌السلام و حماسه ابدی او کرده است:

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین --------- روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
ازحریم کعبه جدش به اشکی شست دست ------مروه پشت سرنهاداماصفا دارد حسین... .


 

 

 


ویژگی سخن
شهریار روح بسیار حساسی دارد. او سنگ صبور غمهای نوع انسان است.اشعار شهریار تجلی دردهای بشری است.
او همچنین مقوله عشق را در اشعار خویش نابتر از هر شعری عرضه داشته است.
در ایام جوانی و تحصیل گرفتار عشق نا فرجام ، پر شرری می گردد. عشق شهریار به حدیست که او در آستانه فارغ التحصیلی از دانشکده پزشکی ،درس و بحث را رها می کند و دل در گرو عشقی نا فرجام می گذارد :

دلم شکستی و جانم هنوز چشم براهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت
اما این عشق زمینی بال پرواز او را بسوی عشق نامحدود آسمانی می گشاید.

قفسم ساخته و بال و پرم سوخته اند
مرغ را بین که هنوزش هوس پرواز است!
سالها شمع دل افروخته و سوخته ام ------------- تا زپروانه کمی عاشقی آموخته ام

عجبا که این عشق مسیر زندگی شهریار را تغییر دادو تاثیری تکان دهنده بر روح و جان شهریار نهاد و جهان روان او را از هم پاشید.

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند----------- درشگفتم من چرا ازهم نمی پاشد جهان

این عشق نافرجام بحدی در روح و روان او ماندگار شد که حتی هنگام بازگشت معشوق، عاشق به وصل تن نداد .

آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا ------------ بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا!؟

شهریارهمانگونه که به سرزمین مادری و رسوم پدر خود عشق می ورزد اشعار بسیار نغزی در خصوص مقام مادر و پدر به زبانهای ترکی و فارسی سروده است:

گویند من آن جنین که مادر ------- از خون جگر بدو غذا داد
تا زنده ام آورد به دنیا ---------- جان کند و به مرگ خود رضا داد
هم با دم گرم خود دم مرگ --------- صبرم به مصیبت و عزا داد
من هرچه بکوشمش به احسان ------ هرگز نتوانمش سزا داد
جز فضل خدا که خواهد اورا --------- با جنت جاودان جزا داد

شهریار در شعر بسیار لطیف «خان ننه» آنچنان از غم فراق مادربزرگ عزیزش می نالد که گویی مادربزرگش نه بلکه مادرش را از دست داده است!

عـلاقـه به آب و خـاک وطن را شهـریار در غـزل عید خون و قصاید مهـمان شهـریور، آذربایـجان، شـیون شهـریور و بالاخره مثـنوی تخـت جـمشـید به زبان شعـر بـیان کرده است.

شهریار شاعر سه زبانه است. او به همه زبانها و ملتها احترامی کامل دارد. در اشعار او بر خلاف برخی از شعرای قومگرا نه تنها هیچ توهینی به ملل غیر نمی شود بلکه او در جای جای اشعارش می کوشد تا با هر نحو ممکن سبب انس زبانهای مختلف را فراهم کند. اشعار او به سه زبان ترکی آذربایجانی،فارسی و عربی است .

 

سبک شناسی آثار

اصولاْ شرح حال و خاطرات زندگی شهریار در خلال اشعارش خوانده میشود و هر نوع تفسیر و تعبیری که در آن اشعار بشود، به افسانه زندگی او نزدیک است.

عشقهای عارفانه شهریار را میتوان در خلال غزلهای انتظار؛ جمع وتفریق؛ وحشی شکار؛ یوسف گمگشته؛ مسافر همدان؛ حراج عشق؛ ساز صباء؛ ونای شبان و اشک مریم: دو مرغ بهشتی....... و خیلی آثار دیگر مشاهده کرد.

محرومیت وناکامیهای شهریار در غزلهای گوهرفروش: ناکامیها؛ جرس کاروان: ناله روح؛ مثنوی شعر؛ حکمت؛ زفاف شاعر و سرنوشت عشق بیان شده است. خیلی از خاطرات تلخ و شیرین او در هذیان دل: حیدربابا: مومیای و افسانه شب به نظر میرسد.

در سراسر اشعار وی روحی حساس و شاعرانه موج می زند, که بر بال تخیلی پوینده و آفریننده در پرواز است.و شعر او در هر زمینه که باشد از این خصیصه بهره مندست و به تجدد و نوآوری گرایشی محسوس دارد.شعرهایی که برای نیما و به یاد او سروده و دگرگونیهایی که در برخی از اشعار خود در قالب و طرز تعبیر و زبان شعر به خرج داده, حتی تفاوت صور خیال و برداشت ها در قال سنتی و بسیاری جلوه های دیگر حاکی از طبع آزماییها در این زمینه و تجربه های متعدد اوست
.قسمت عمده ای از دیوان شهریار غزل است.سادگی و عمومی بودن زبان و تعبیر یکی از موجبات رواج و شهرت شعر شهریار است.

شهریار با روح تاثیرپذیر و قریحه ی سرشار شاعرانه که دارد عواطف و تخیلات و اندیشه های خود را به زبان مردم به شعر بازگو کرده است. از این رو شعر او برای همگان مفهوم و مأنوس و نیز موثر ست.
شهریار در زمینه های گوناگون به شیوه های متنوع شعر گفته است شعرهایی که در موضوعات وطنی و اجتماعی و تاریخی و مذهبی و وقایع عصری سروده, نیز کم نیست.
تازگی مضمون, خیال, تعبیر, حتی در قالب شعر دیوان او را از بسیاری شاعران عصر متمایز کرده است.
اغلب اشعار شهریار به مناسبت حال و مقال سروده شده و از این روست که شاعر همه جا در درآوردن لغات و تعبیرات روز و اصطلاحات معمول عامیانه امساک نمی کند و تنها وصف حال زمان است که شعر اورا از اشعار گویندگان قدیم مجزا می‌کند.


ماه من در پرده چون خورشید غماز غروب
گشت پنهان و مرا چون دشت رنگ از رخ پرید
چون شفق دریای چشمم موج خون میزد که شد
آفتاب جا و د ا نتابم ز چشمم ناپدید

 


استاد شهریار در دیوان سه جلدی خود با اشاره به اینکه آذربایجان خاستگاه زرتشت پیامبر است، مردم این دیار را از نژاد آریا می‌داند و نسبت به اشاعة سخنان تفرقه انگیز که بوی تهدید و تجزیه از آنها به مشام می‌آید، هشدار می‌دهد و خطاب به آذربایجان می‌گوید:

 

تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو

پور ایرانند و پاک آئین نژاد آریان

اختلاف لهجه ملیت نزاید بهر کس

ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان

گر بدین منطق ترا گفتند ایرانی نه ایی

صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان

 

( دیوان ـ ج 1 ـ ص 352)

 

شهریار قطعه شعر فوق را «جوش خون ایرانیت» خویش می‌داند و می‌گوید:

 

این قصیدت را که جوش خون ایرانیت است

گوهر افشان خواستم در پای ایران جوان

شهریارا تا بود از آب، آتش را گزند

باد خاک پاک ایران جوان مهدامان

(دیوان ـ ج 1ـ ص 365)

 

شهریار در قطعه شعر بلند «فردوسی» که در بخش «مکتب شهریار» دیوانش درج شده، با بیان اینکه ایران «کشور یادهای یک قوم اصیل» [آریایی] می‌باشد، عظمت تاریخی سرزمین‌مان را یاد آور شده می‌گوید:

 

در قعر هزار سالة غار  قرون

از کشور یادهای یک قوم اصیل

کانجا قرق غرور قومیت اوست

یک منظره شکوهمندی خفته است

یک دورنمای دلفروز تاریخ

ایران قدیم!

(دیوان ـ ج 2 ـ ص 1115)

 

شهریار، فردوسی را پیکرة غرور ملیت ایرانی و خلاق غرور قومیت‌ ما می‌داند و او را فرمانده جنگهای فرهنگی ایران زمین معرفی می‌کند:

 

توفنده از او حمیت و احساسات

داننده راز انفجار کلمات

افتاده به روی نقشه‌های جنگی

فرمانده جنگهای  فرهنگی ماست

خلاق غرور قومیت ما

او شاعر ایده آل ما فردوسی است

(دیوان ـ‌ج 2 ـ‌1116)

 

قلم فردوسی در نظر شهریار، کار هزاران جنگجو می‌کند و بدین سان از کاخ بلند زبان فارسی مراقبت می‌نماید:

 

او شاعر قهرمان ما فردوسی است

او را قلم آن کرد که شمشیر نکرد...

او کاخ زبان پارسی کرد بلند ...

او شاعر ایده‌آل ما فردوسی است

تصویر کند عشق و فداکاری‌ها

والا منشی‌ها و فداکاری‌ها

تصویر کند مفاخر ایران را ...

(همان ـ ص 1118)

 

و در پایان، چنین عظمت فردوسی  و شاهنامه ـ این تاریخ منظوم ایران ـ را یاد آور می‌شود:

 

دنیا همه یک دهن به پهنای فلک

بگشوده به اعجاب و به تحسین تمام

با هر چه زبان و ترجمان دل و جان

در گوش تو با دهان پر می‌گویند:

فردوسی و شاهنامه جاویدانند

(همان ـ 1121)

 

شهریار همچنین در قطعه‌ای به نام «تهران و یاران» با یاد کرد دوران حضورش در پایتخت ایران چنین می‌گوید:

 

من نه آنم که فراموش کنم که تهران را

شب تهران و شعاع و شفق شمران را

پور کردستان که جوانانه به جنگش خیزند

هرگز ایران نفروشد طمع توران را

 

بخش مهمی از اشعار میهنی و به اصطلاح «ایرانیّات شهریار» مربوط به آن شعرهایی است که در ردیف «ادبیات حسرت» می‌گنجد. شهریار هر کجا از قفقاز و سرزمین‌های ایرانی آن سوی ارس که بر اثر بی‌لیاقتی شاهان ناتوان و در پی انعقاد عهدنامه‌های سیاه گلستان و ترکمانچای به اشغال روسیه درآمد، سخن به میان می‌آید، بی‌اختیار عنان اختیار از دست می‌دهد و زبان اشک و دریغا گویی به تکلم وا می‌دارد.

 

اوج «قفقازیه»‌های شهریار در اشعار ترکی آذری اوست، منتها در شعرهای فارسی نیز بویژه در مثنوی «افسانه‌شب» بخش «شبیخون» ، شاعر با تصویر آفرینی فوق‌العاده قوی، هجوم لشکر روس و دفاع مردم قفقاز را از خاک ایران به نمایش می‌گذارد، به گونه‌ای که آدمی خیال می‌کند شهریار درست در شب حملة روس‌ به ایران در صحنه حاضر بوده، و آن نبردها را به چشم دیده است.

 

شهریار با اشاره مستقیم به حملات روس که طی آن ایلات قفقاز (ایران)، با سلاح سنگ و چوب و بیل و کلنگ در مقابل سپاه تا بن دندان مسلح روس دفاع می‌کنند؛ تنها مورخی است که از نقش قهرمانانة زنان قفقازی (ایرانی) در مبارزه با کشور متخاصم روس سخن می ‌گوید. در کتابهای تاریخی در بیان دفاع زنان ایران در مقابل لشکر تزار سطری ندیده است، جز مثنوی شبیخون شهریار:

 

دیده آن سیل شبیخون سپاه

چون بلایی که ببارد ناگاه

بی‌سلاحی ز هنر داشته باز

دست ایلات رشید قفقاز

فوج قزاق به فرمان تزار

رو نهاده است برای تاتار...

ایل بی‌اسلحه شایان دریغ

تن به تن جنگد و با خنجر و تیغ

آن هجومش همه با توپ و تفنگ

وین دفاعش همه با بیل و کُلنگ ...

شیر زنها چو گوزن گستاخ

که دل شیر بدرد با شاخ

بیل بر دوش به پشت شوهر

سنة عاج بدو کرده سپر

دختران زلف پریشان از باد

چون غزالان که رمند از صیاد

متواری همه در کوه و کمر

سنگ بارند عدو را بر سر ...

مادری نعش پسر در آغوش

چنگ در رخ زده و رفته ز هوش

دختری سر به بر نامزدش

همسری کرده به خواب ابدش

 

و سرانجام قفقاز به شیری خوابیده و روس به گرگی درنده شبیه می‌شود که بر اثر سهل‌انگاری و خواب بی موقع چوپان بی‌عرضه (شاهان قاجار)، شیر، اسیر گرگ می‌شود و قفقاز این چنین از خاک ایران جدا می گردد:

 

گله گرگ به مکر و تزور

شیر خوابیده کند غافلگیر ...

گویی آنها که فرا می‌رفتند

گاه برگشته چنین می‌گفتند:

الوداع ای افق روشن و باز

شهره گهواره گیتی قفقاز...

ای که تا بازپسین تیر و تفنگ

بود با دشمن ایرانت جنگ

تا دلیران تو در خون نتپید

پای دشمن به دیارت نرسید

چونی ای کشور آزاده اسیر

چونی ای شیر ژیان در زنجیر!

 

شهریار همچنین در قطعه «شیون شهریور» از زبان خورشید عالم افروز که رخ بر خاک آذر آبادگان ـ خاستگاه زرتشت ـ سائیده است، از مام میهن این گونه دلجویی می‌کند:

 

ای وطن آمده بودم به سلام نوروز

مگرم کوکب اقبال تو تابد پیروز

آمدم در پی آن کوکب آفاق افروز

لیک از این غمکده رفتم همه درد و همه سوز

دگر ای مادر غمدیده بخون زیور کن

جشن نوروز بهل، شیون شهریور کن

(دیوان ـ ج 1 ـ ص  580)

 

در این قطعه شعر، در تبیین منظور شهریار از ماجرای «شهریور» هم می‌توان به مسئله اشغال ایران توسط متفقین و هم مسئله «اعلام موجودیت فرقه دمکرات آذربایجان» که هر دو حرکت اشغالگرایانه در شهریور ماه اتفاق افتاده است، اشاره کرد.(1)

 

او در قطعه دیگری  نیز که با عنوان «مهمان شهریور» سروده، به بیرون رفتن قوای اشغالگر شوروی از خاک ایران در سال 1325 اشاره می‌کند و از خروج «مهمان ناخوانده» شادمانی می‌نماید:

 

خوان به یغما برده آن ناخوانده مهمان می رود

آن نمک نشناس بشکسته نمکدان می رود

از حریم بوستان باد خزانی بسته بار

یا سپاه اجنبی از خاک ایران می‌رود

قحط و ناامنی و بیماری  و فقر آورده است

گو بماند زخم، باز از سینه پیکان می‌رود

(دیوان ـ ج 1 ـ ص 298)

 

 در بررسی اشعار میهنی  شهریار، اشعار ترکی آذری او نباید فراموش شود. اصولاً بخش مهمی از شعرهای او که در مضامین اجتماعی و وطن سروده شده به زبان مادری اوست.

 

 یکی از مهمترین سروده‌های شهریار که اشارتی مستقیم به جدایی سرزمین‌های ایرانی قفقاز و تجزیة خاک ایران دارد، قطعه شعری است که خطاب به محمد راحیم شاعر قفقازی سروده است:

 

ایگیت لر یوردو قفقازیم، سنه مندن سلام اولسون

سنین عشقیندن ایراندا، هنوز صبری تالان واردیر

 آنام تبریز منه گهوار ده سویلردی: یاوروم بیل!

سنین قالمیش اوتایدا خال لی تئل لی بیر خالان واردیر

آراز دشمن الینده بیر قلیچ تک اورتانی کسدی

اونون اولادی وارسا بیل، سنی یاده سالان واردیر (2)

(دیوان ترکی شهریار ـ ص 82)

 

شهریار در بیت پایانی این غزلواره از اینکه قفقاز اسیر حاکمیت کفر شده، ناراحتی خود را بیان و به شاعران آن سوی ارس توصیه می‌کند که مراقب مقاصد شوم روس‌ها باشند:

 

بیزی کفر اهلی ایسترسه، یوکون چاتماق اوچون ایستر

 بیزه بونلاردان آرتیق قالسا بیر یرتیق پالان واردیر (3)

 

شاعر صریح ایران در شعر دیگری که برای سلیمان رستم از شاعران معروف قفقاز سروده، از جدایی برادران ایرانی و اسارت ایرانیان قفقازی در چنگال بیگانگان ناله سر می‌دهد:

 

آغ گؤیرچین نه روا دیر، کی ایشیقلیق قوشو، سن تک

یاتا بایقوش یوواسیندا، قالا خفاش آراسیندا (4)

(دیوان ترکی شهریار ـ ص 84)

 

شهریار در قطعه دیگری که خطاب به یکی از اقوام خود به نام میرابوالفضل حسینی متخلص به «حسرت» که در زمان فروپاشی فرقه دمکرات آذربایجان(1325 شمسی) به همراه عده‌‌ای دیگر، از ایران متواری شد، سروده، از خوردن فریب شیطان و افتادن در دام تجزیه ‌طلبها و بیگانه‌گراها بر حذر می‌دارد و می گوید:

 

جاهللیقدا تورا دوشن چوخ اولار

قیش یاخینلار تور آتانلار یوخ اولار

مظلوم لارین آهی بیر گون اوخ اولار

ظلمون دگر، اورگی نین باشینا

آوچی قویار باش یهرین قاشینا

 یازیق جوان شیطانی گورجک چاشار

یولدان چیخیب بولودلو داغلار آشار

حقی تاپان خضر اولی مینلر یاشار

نه یاخشی دیر الله سوزون اینانماق

بلا لرده صبر ائله یب، دایانماق (5)

(دیوان ترکی شهریار ـ ص57)

 

شهریار ضمن دعوت به بازگشت شاعران و هموطنان فراری برای آمدن به خاک وطن این چنین در بیت دیگری می‌گوید:

 

وطندن آیری دوشن اولادیم قاییت وطنه

قاییت کی گوز یولا تیکمیش آنا قایتدی سنه(6)

(همان ـ ص 90)

 

شهریار همچنین در یک موضعگیری بسیار آگاهانه، در پاسخ به عده‌ای بچه کمونیست که شاعر بزرگ ایران را از سرودن شعر فارسی بر حذر می‌داشتند، می‌گوید:

 

دئدین آذر ائلی‌نین بیر یارالی نیسگیلی یم من

نیسگیل اولسام دا گولوم بیر ابدی سؤیگیلی‌یم من

ائل منی آتسادا اؤز گولشنیمین بولبولی‌یم من

ائلیمین فارسیجادا دردینی سؤیلر دیلی یم من

ابدیت گولویم من (7)

(دیوان ترکی شهریار ـ ص 72)
 

سرانجام خورشید حیات شهریارملک سخن و افتاب زندگی ملک الشعرای بی بدیل ایران پس از هشتاد وسه سال تابش پر فروغ در کوهستانهای آذربایجان غروب کرد.
اما او هرگز نمرده است زیرا اکنون نام او زیبنده روز ملی شعر و ادب ایران و نیز صدها،میدان،خیابان،مرکز فرهنگی،بوستان و ... در کشورمان ونیز در ممالک حوزه های ترکستان(آسیای مرکزی) و قفقازیه و ترکیه می باشد.
27 شهریور ماه سال 1367 شمسی سالروز وفات آن شاعرعاشق و عارف بزرگ است.
در آنروز پیکرش بر دوش دهها هزار تن از دوستدارانش تا مقبره الشعرای تبریز حمل شد و در جوار افاضل ادب و هنر به خاک سپرده شد .

 

روز ملی شعر و ادب
بیست و هفتم شهریور ماه سالروز خاموشی شهریار شعر ایران با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی " روز ملی شعر و ادب " نامیده شده است

 

نمونه آثار
در راه زندگانی

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را----- نجستم زندگانـــی را و گم کـردم جوانی را
کنون با بار پیــری آرزومندم که برگـردم----- به دنبال جوانـــی کـوره راه زندگانــــی را
به یاد یار دیرین کاروان گم کـرده را مانـم----- که شب در خــواب بیند همرهان کاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی ----- چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی ----- که در کامم به زهر آلود شهد شادمانـــی را
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبـان دل ----- خدایــا بــا کـه گویم شکوه بی همزبانی را
نسیم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان دیده ----- به پای سرو خود دارم هوای جانفشانـــی را
به چشم آسمانـی گردشی داری بلای جان ----- خدایـــا بر مگردان این بلای آسمانـــی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتـن----- که از آب بقا جویند عمــــر جاودانـی را



گفتگویی کوتاه با شکوهه عمرانی نامزد انتخابات پارلمانی سوئیس

خانم شکوهه عمرانی ( شاعر ، مترجم و پژوهشگر ) یکی از زنان موفق سرزمین عزیزمان ایران است او سالهاست که در کشور سوئیس زندگی می کند با خبر شدیم از سوی انجمن لیست ایت سوئیس نامزد انتخابات پارلمانی این کشور شده است . لذا گفتگوی کوتاهی با این چهره فاخر کشورمان انجام داده ام که توجه شما را به آن جلب می کنم.

حمیرا ستارزاده



شکوهه عمرانی (Chokouh Omrani (Daghigh

شکوهه عمرانی

 (Chokouh Omrani (Daghigh



خانم شکوهه عمرانی برای ما از خودتان بگویید و اینکه چطور به اینجا رسیدید چون برای ما زنان ایران مهم است که بدانیم مسیر رشد شما چگونه بوده است ؟

تحصیلاتم را تا اخذ لیسانس در ایران به پایان رساندم و در ژنو موفق به اخذ دیپلم ادبیات فرانسه  گردیدم و سپس از موسسه ی خدمات اجتماعی مدرک تعلیم و تربیت کودکان را بدست آورده و در مدارس ژنو مشغول به کار شدم.
از 5 سال پیش شروع به نوشتن شعر نمودم و متعاقب آن ترجمه ی اشعار که مورد توجه هم میهنان قرار گرفت.


هم اکنون عضو فعالیتهای فرهنگی سازمان ملل بوده و همینطور سرپرستی سالخوردگان شهر ژنو را بطور رایگان بر عهده گرفته ام  .

از سوی  انجمن اصلاحات اجتماعی نامزد انتخابات پارلمانی کشور سوئیس شده ام و مشغول تاسیس یک انجمن برای کمک به زنان مسلمان  هستم.



 
نقش یک زن ایرانی را در زندگی مشترک چگونه می دانید و چگونه میتوان زندگی بهتری داشت ؟

من فکر می کنم زنان ایرانی وفادارترین زنان دنیا هستند و همینطور فداکارترین مادران دنیا. از خود گذشتگی زنان ایرانی  بعنوان همسر ومادر در کانون خانواده حقیقتی انکار ناپذیر است و کمتر می توان نظیر آن را در نقاط دیگر دنیا یافت.

و به نظر من برای زندگی بهتر در  خانواده درک و احترام متقابل وصبر و گذشت امری لازم و حیاتی است



 
چندی پیش ترجمه کتاب با ارزش آرمان نامه ، که در برگیرنده افکار ارد بزرگ است را از شما به زبان فرانسه دیدیم برای ما بگوید اندیشه های متفکر کشورمان را چگونه می بینید ؟

اندیشه ها و افکار ارد بزرگ بسیار متعالی است و امیدوارم روزی خواسته های وی در مورد همگرایی ، اتحاد و حقوق تاریخی  به مرحله ی اجرا در آید و آنروز روز سربلندی  و غرور هر فرد ایرانی و وطن دوست خواهد بود و بازگشت ایران به عظمت و شکوه دیرین و بازیابی جایگاه واقعی خویش در دنیا . بسیار خوشوقتم که موفق به ترجمه ی بخشی از سخنان ارد بزرگ گردیدم .




خانم شکوهه عمرانی ضمن تشکر از شما به عنوان آخرین مورد ، خواهش می کنم قطعه شعری از خود را به مخاطبین ما هدیه دهید .

 زن ایرانی

من زن ایرانیم

در تلاشم برای رهایی

از رنج و نابرابری

به جدایی مجبورم

 
آه چقدر سخت است

فرزند دلبندم دیگر از آن من نیست!

کودکی  که خون من در رگهای نحیفش جاریست

با طپش های قلبش زیسته ام

صدای نفسهایش رافهمیده ام

وزنش را ماهها و روزها بخود آویخته ام

و در انتظار ورودش

 دردی جانکاه را بجان خریده ام

اکنون دستان من خالیست

حوض من بی ماهیست

 
سهم من حتی سقفی هم نیست

که کمترین بهانه ی زندگیست

اکنون در اوج بی پناهی

محتاجی و تنهایی

به که رو آورم

به کجا پناه جویم

 
میدانم که

اینحا تنها زیستن

 محکوم است و مردود

و نگاهها بسویم تحقیر آمیزو تیرگون

 
ولی آیا کسی مرا خواهد فهمید؟

آیا کسی دستان گرمش را در دستان سرد من خواهد گذاشت؟