سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

جواهرات سخن . جملات زیبا ، سخنان زیبا ، سخن بزرگان , مطالب خواندنی, جملات آموزنده ، . حکما ,زیباترین سخنان بزرگان سخن و پند کوتاه بزرگان
سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

سخنان بزرگان ، جواهرات با ارزش درون سخنرانی ها است. حکیم ارد بزرگ

جواهرات سخن . جملات زیبا ، سخنان زیبا ، سخن بزرگان , مطالب خواندنی, جملات آموزنده ، . حکما ,زیباترین سخنان بزرگان سخن و پند کوتاه بزرگان

تحقق اصلاح الگوی مصرف، موانع و راهکارها

سال 1388 به یاری خدا وند متعال ازسوی رهبر اندیشمندمان حضرت آیت الله خامنه‌ای بعنوان اصلاح الگوی مصرف نامگذاری شد و همه مسئولان کشورما ن راموظف کرد با بهره گیری از امکانات مادی و معنوی موجود درکشورمان، کارهای نو و ابتکاری و راههای میان بررابرای تحقق این راه با انجام حرکت های اصولی،کاربردی و گسترش فرهنگ مطلوب نحوه درست مصرف کردن را در ارائه خدمات به همه قشرها به خصوص قشرهای محروم جامعه و برای رشد و شکوفایی هر چه بیشتر کشورمان در بخشهای مختلف بکارگیرند.
نامگذاری سال جدید از سوی مقام معظم رهبری بعنوان سال اصلاح الگوی مصرف شاید در ظاهر بعضی ها بعنوان کلیشه شدن نامگذاری سالها به نظر برسد ولی نکته مهم این است که همین عناوین نشان از اهمیتی دارد که عمل کردن به آنها می تواند عاملی مهمی درترقی و شکوفایی هر چه بیشتر کشورمان گردد.
تعیین نام اصلاح الگوی مصرف برای سال جدید، توأم با تعیین شفاف دو هدف راهبردی نظام در دهه چهارم؛ یعنی میل به پیشرفت و عدالت، مستلزم تحول در روش‌ها و الگوهای برنامه‌ریزی، مدیریت و نظام اجرایی است.
اساسا اصلاح الگوی مصرف را باید از ابعادی چندجانبه نگریست. مفهوم اصلاح الگوی مصرف، مصادیق مصرف نادرست و ریشه‌های مصرف‌گرایی از جمله این ابعاد هستند.
پدیده مصرف گرایی و اسراف در نقطه مقابل مصرف بهینه قرار گرفته است. «مصرف گرایی» یا به عبارت ساده تری اسراف که یکی از بزرگترین آفت ها و آسیب های فردی و اجتماعی و از گناهانی است که مورد نهی شدید خداوند متعال واقع شده است و در مقابل اعتدال و میانه روی در مصرف قرار گرفته است؛ به طور کلی هرگونه زیاده روی در کمیت و اتلاف را شامل می شود.
در حقیقت مصرف گرایی عامل تخریب رشد، توسعه و از بین رفتن منابع ملی است. مصرف گرایی از یک نگاه در معنای مصرف نامتعارف است که نیاز فیزیکی فرد را برطرف نمی سازد، بلکه نیاز کاذب فرد یا افراد را که گاه به تقلید از دیگران، تبلیغات، شرایط مادی یا تغییرات ساختار جامعه ایجاد شده برطرف می سازد. مصرف گرایی در نگاه عالمان دین نیز در همان معنای لغوی اسراف استعمال شده است و هرگونه بیهوده گرایی، زیاده روی و اتلاف و مانند آنها را اسراف می دانند.
نامگذاری مقام معظم رهبری امسال را به عنوان اصلاح الگوی مصرف بحث تازه ای درکشورمان نیست چراکه با کمی بررسی متوجه خواهیم شد، اصلاح الگوی مصرف و تصحیح رفتاراسراف گرایانه ما دغدغه نزدیک دودهه مقام معظم رهبری است که بارها در بین مسئولان، نسبت به این قضیه هشدار دادند.
اینک در آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامی که به شعار پیشرفت و عدالت مزین گشته است، بیش از پیش به اصلاح الگوی مصرف برای ایجاد عدالت و پیشرفت نیازمندیم. اصلاحی که اگر صورت گیرد می تواند نقش اساسی در ایجاد عدالت در بین طبقات جامعه و پیشرفت برای کشور داشته باشد.

مفهومی اصلاح الگوی مصرف
با توجه به شکل پذیری رفتار فردی و اجتماعی مردم از دین و تاثیرملموس و انکار ناپذیر آموزه‌های دینی بر کم و کیف مصرف بررسی و کاویدن آن از این نگاه نیز دارای اهمیت فراوان است.پیش از هر بحثی باید مصرف کردن را تعریف کنیم. مصرف کردن در معنای عادی و هنجار آن یعنی استفاده درست و به اندازه از منابع طبیعی برای زنده ماندن و زندگی کردن.
اصلاح الگوی مصرف نیزعبارت است از نهادینه کردن روش صحیح استفاده از منابع کشور به قسمی که سبب ارتقای شاخص‌های زندگی مردم و کاهش هزینه‌ها شده و از این منظر زمینه‌ای برای گسترش عدالت عمومی است. از طرفی الزام مصرف بهینه باعث شده تا علاوه بر پیشرفت علمی ناشی از ارتقای فناوری در طراحی و ساخت وسایل و تجهیزات بهینه مطابق با استانداردهای جهانی، فرصت توزیع مناسب منابع و پیشرفت در بخش‌هایی که کمتر مورد توجه قرار داشته نیز فراهم شود.
نکته قابل تامل آن است که اصلاح مصرف با اصلاح الگوی مصرف تفاوت داشته و نباید آن دو را با هم خلط کرد. در ابتدا سخن از کاهش مصرف مردم نیست، چرا که اصلاح مصرف، یک مبحث مدیریتی است و لذا اصلاح، لزوما به معنای کاهش نیست. حتی در ارتباط با واژه الگو نیز منشأ بسیاری از رفتارها به مردم برنمی‌گردد و نظام مدیریتی آنها را ایجاد کرده است.
ارائه الگوی صحیح و اصلاح الگوی موجود مصرف به معنای حفظ، تقویت، ساماندهی ظرفیت‌ها و امکانات بی‌پایان کشوری است که می‌خواهد در دوره معاصر، تمدن اسلامی را بازسازی و جامعه نمونه‌ای را برای ارائه به دیگر جوامع معرفی کند.
ارائه الگوی صحیح مصرف به معنای ارائه الگوی مدیریت و نظارت در سرمایه‌ها و منابع ملی و توزیع در عرضه آن نیز هست که در آیاتی از جمله در داستان حضرت یوسفع، بدان اشاره شده است؛ بنابراین لازم است با تهیه قوانین و به‌کارگیری درست و اعمال قانون از هرگونه سوءاستفاده در بخش مدیریت (بخصوص مدیریت دولتی) جلوگیری شود که این خود یکی از منابع مهم افزایش ثروت و سرمایه ملی برای دستیابی به شکوفایی و پیشرفت اقتصادی است.
خداوند بصراحت در آیه دهم سوره اعراف از تسلط و مالکیت و حکومت انسان بر زمین و بهره‌مندی وی ازانواع مواهب سخن گفته و از وی خواسته تا با بهره‌گیری درست و مناسب از این نعمات و قدرت در مسیر کمال و تعالی گام بردارد و سپاس و شکر عملی و حقیقی را به این شکل ابراز و اظهار کند. در ضمن از آنجا که هرگونه فعالیت و تصرفی در هر یک از بخش‌های مربوط به تولید، مبادله و مصرف در رشد و شکوفایی اقتصادی بسیار موثر است، مساله تبیین بهترین و کامل‌ترین روش در بخش‌های مذکور مورد توجه قرآن و اسلام واقع شده است.

اصلاح الگوی مصرف از دیدگاه قرآن
دین مقدس اسلام بهره‏بردارى مشروع از نعمتهاى الهى و زیباییهاى زندگى را مباح و روا و اسراف و زیاده‏روى را حرام و ناروا مى‏داند و این بدان جهت است که مسلمان به تناسب امکانات و توانایى و کارآیى خود، در برابر جامعه مسؤولیت دارد. در این صورت فرد اسرافکار قهرا از اجراى مسؤولیت و تعهدات اجتماعى خود بازمى‏ماند و از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه مى‏زند.
قرآن مجید این حقیقت را در ضمن مباحث اجتماعى در قالبهایى زیبا بیان مى‏کند و با هشدار به پیروان خود مى‏فرماید: (و انفقوا فى سبیل الله ولاتلقوا بایدیکم الى التهلکة) یعنى در راه خدا انفاق کنید و با دستهاى خود، خود را به هلاکت و نابودى نیفکنید. در جامعه اسلامى براساس نگرش خاص اسلام باید تمام حرکتها و روشها در کلیه شؤون و ابعاد حیاتى در مسیرى ویژه قرار گیرد که در اصطلاح خاص مکتبى از آن صراط مستقیم و طریقه وسطى، سواءالسبیل یا راه میانه و خط عدالت تعبیر مى‏شود، صراط مستقیم راهى است که خداوند متعال براى انسان در نظر گرفته و از این راه است که انسان مى‏تواند به کمال لایق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافیت از پل صراط در جهان دیگر است، و آن خط و مسیرى است که در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناک بدبختى هلاک و عذاب واقع شده است. در قرآن کریم واژه «اسراف‏» و مشتقات آن مکرر به کار رفته است ولى در بیست و سه مورد لفظ «اسراف‏» استعمال شده که در هر مورد، مفهومى ویژه دارد. درغالب موارد، مقصود از اسراف جنبه‏هاى اخلاقى، عقیدتى و تجاوز از حدود الهى است، و تنها در چهار مورد جنبه مالى را شامل مى‏شود که با دو آیه «تبذیر» شش آیه مى‏شود. به آیات زیر توجه کنید: کذلک زین للمسرفین ماکانوا یعملون. یونس /??. (این‏گونه براى اسرافکاران اعمالشان زینت داده شده است). ولا تطیعوا امر المسرفین. شعراء /??.(اطاعت فرمان مسرفان نکنید). ان الله لایهدى من هو مسرف کذاب. غافر /??.(خداوند اسرافکار دروغگو را هدایت نمى‏کند). و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفین. یونس /??.(و به راستى فرعون برترى‏جویى (و طغیان) در زمین روا داشت و او از اسراف‏کاران بود).
دین اسلام، دین اعتدال، میانه روی و دوری از افراط و تفریط است. در آیه ??? سوره طه، خداوند متعال فرموده اند: وکذلک نجزى من اسرف ولم یومن بایات ربه و لعذاب الاخرة اشد وابقى: و این چنین جزا مى دهیم به هر کس اسراف کند و به آیت هاى خداوند نگرود و براى او عذاب سخت و پاینده است.
یا در آیه ?? سوره فرقان درباره صفات عبادالرحمن فرموده اند: والذین اذا انفقوالم یسرفوا ولم یفترواوکان بین ذلک قواماً: آنان که در هنگام انفاق نه اسراف مى کنند و نه تنگ مى گیرند، بلکه بین این دو راه اعتدال را انتخاب مى کنند. در آیه ??? سوره انعام هم خداوند متعال فرموده اند: ان الله لایهدى القوم الظالمین به درستى که خداوند ستمکاران را هدایت نخواهد کرد. همچنین در آیه ?? سوره اعراف فرموده اند: انه لایحب المسرفین... خداوند مسرفان را دوست ندارد. در آیه ?? سوره غافر آمده است:... ان الله لایهدى من هو مسرف کذاب... خدا مردم مسرف دروغگو را هرگز هدایت نخواهد کرد. در آیه ??? سوره شعرا هم مى فرماید: ولا تطیعوا امرالمسرفین: از رفتار روساى مسرف ستمگر پیروى نکنید.
و نیز در آیه ?? سوره ذاریات مى فرماید: که آن سنگ ها نزد پروردگار معین و نشاندار براى نابود کردن ستمکاران است. و همین طور در آیه ?? سوره یونس مى فرماید: فما امن لموسى الا ذریة من قومه على خوف من فرعون وملائهم ان ینتنهم و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفین(پس از آن همه ظهور معجزات و ابطال سحر ساحران) باز آن مردم باطل پرست به درستى ایمان نیاوردند جز فرزندان قبیله او آن هم با حال ترس از فرعون و اتباعش که مبادا در صدد فتنه و قتلشان برآیند که فرعون آن روز در زمین بسیار علو و سرکشى داشت و البته او از ستمکاران و سخت متعدى و مسرف بود.
و نیز در آیه ? سوره انبیا مى فرماید: پس (از آن که اشرار امت گفتار رسولان حق را انکار و در مقام آزارشان برآمدند) ما به وعده اى که به آن ها دادیم وفا کردیم و هر که را خواستیم از شّر دشمنان نجات دادیم و مفسدان و مسرفان ظالم را هلاک گردانیدیم.
از آیات قرآن کریم به خوبى فهمیده مى شود که، اسراف و تبذیر نقطه مقابل بخل و خست و هر دو بد و نامناسب و زشت هستند.
والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یفتروا و کان بین ذالک قواماً: کسانى که به هنگام انفاق نه اسراف مى کنند و نه سختگیرى و بخل مى ورزند، بلکه در میان این دو (کار زشت) حد اعتدال و میانه(که سخاوت و بخشش) است را مى گیرند.
اسلام سعی می کند با برنامه های متعدد پیروان خویش را در راه راست و خط اعتدال نگهدارد و با افراط و تفریط در هر امری مخالف است و آنرا برای زندگی دنیوی و اخروی و فردی و اجتماعی مسلمانان مضر می داند.وَالذینَ اذااَنفَقوا لَم یُسرفوُا و لَم یَفتروُاوَکانَ‏بینَ ذلکَ قواماً»( فرقان/ 67)« آنان کسانى هستند که هرگاه انفاق کنند، نه‏اسراف کنند و نه سختگیرى، بلکه در میان این دو، اعتدال‏ مى‏ورزند.»
این آیه،بیانگر یکى از مهمترین مسایل زندگى است که رعایت آن ‏موجب آسایش و آرامش فرد و جامعه شده و باعث گشودن گره‏هاى مشکلات ‏و برطرف شدن بسیارى از نابسامانى‏هاى اجتماعى و اقتصادى ‏مى‏گردد. و مى‏توانازآن به عنوان معجزه زندگى یاد کرد، و آن مساله اعتدال در انفاق و مصرف است.در قرآن،در آیات متعدد از اسراف در مصرف و انفاق نهى شده است‏.به عنوان نمونه نظر شما را به چند آیه جلب مى‏کنیم :
1.« کُلوُا وَ اشرَبوا وَ لا تُسرفُوا». بخورید و بیاشامید ولى‏اسراف نکنید.( اعراف/31)
2.«وَ آتوا حَقَهُ یوم حَصادِه و لا تُسرفوا»( انعام/ 141)هنگام درو، حق‏ زکات(غلات و...)را بپردازید، ولى (در انفاق)اسراف نکنید.
از دیدگاه قرآن یکی از آثار پیامدهای اسراف و مصرف گرایی، فساد در زمین است؛ زیرا هرگونه تجاوز از حد، موجب فساد و از هم گسیختگی می شود و به تعبیر دیگر سرچشمه فساد، اسراف است.
قرآن کریم در آیه های 150-153 سوره شعراء می فرماید:
«فاتقواالله وأطیعون¤ ولا تطیعوا امرالمسرفین¤ الذین یفسدون فی الارض ولایصلحون»
«پس از خدا بترسید و مرا اطاعت کنید و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید، همان ها که در زمین فساد می کنند و اصلاح نمی کنند»

اصلاح الگوی مصرف ازدیدگاه امام (ره)، مقام معظم رهبری و بزرگان
گزیده بخشی از دیدگاه امام درخصوص اصلاح الگوی مصرف؛ زیاده روی به نحو غیر متعارف حرام است و چنانچه موجب اتلاف و ضرر باشد موجب ضمان است. عدالت عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امهات فضایل اخلاقیه است. اسلام تعدیل می‌خواهد، نه جلو سرمایه را می‌گیرد و نه می‌گذارد سرمایه آن طور بشود که یکی صدها میلیارد دلار داشته باشد و این یکی شب که برود پیش بچه‌هایش نان نداشته باشد این عملی نیست، نه اسلام با این موافق است نه هیچ انسانی با این موافق است.
گزیده سخنان مقام معظم رهبری درمورد اصلاح الگوی مصرف می توان به این مطالب اشاره کرد: (اسلام عزیز و همه عقلای عالم، بر این نکته تأکید می کنند که مصرف باید مدبرانه و عاقلانه مدیریت شود. همه ما بخصوص مسئولان قوای سه گانه، شخصیتهای اجتماعی و آحاد مردم باید در سال جدید در مسیر تحقق این شعار \\ "مهم، حیاتی و اساسی\\ " یعنی\\ "اصلاح الگوی مصرف در همه زمینه‌ها\\ "، برنامه ریزی و حرکت کنیم تا با استفاده صحیح و مدبرانه از منابع کشور، مصداق برجسته ای از تبدیل احوال ملت به نیکوترین حالها، ظهور و بروز یابد. مقابله با اسراف و صرفه جویی صحیح، با حرف امکان پذیر نیست و قوای مقننه و مجریه موظفند با قانونگذاری صحیح و اجرا و پیگیری قاطعانه، الگوی مصرف را از \\ " تولید تا مصرف و باز یافت \\ " اصلاح کنند. این حرکت، گامی اساسی در روند پیشرفت و عدالت است چرا که بیماری اسراف، از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، آسیبها و مشکلات گوناگونی بوجود آورده و آینده کشور را تهدید می کند. مصرف بیهوده و مصرف هرز، در حقیقت هدر دادن مال است. جامعه‏ى ما باید این مطلب را به عنوان یک شعار همیشگى در مقابل داشته باشد._هم در سطح دولت، هم در سطح آحاد مردم، هم در سطح سازمانها بایستى نگاه عیب‏جویانه‏ى به اسراف وجود داشته باشد.)
بخشی ازسخنان مقام معظم رهبری درمورد اصلاح الگوی مصرف درمناسبتهای مختلف... برادران! امیرالمؤمنین مى‏گوید زندگى به سمت زهد باید برود. امروز در جمهورى اسلامى، اگر ما احساس بکنیم که زندگى به سمت اشرافیگرى مى‏رود، بلاشک این انحراف است؛ بروبرگرد ندارد. ما باید به سمت زهد حرکت بکنیم. … مردم هم نباید اسراف و تجمل‏گرایى بکنند. این‏طور نیست که زهد فقط مخصوص مسؤولان باشد. این مهریه‏هاى گران‏قیمت که براى عقدهاى دخترهایشان مى‏گذارند، خطاست. نمى‏گویم حرام است، اما پدیده‏ى بد و زشتى در جامعه است؛ زیرا ارزشهاى انسانى را تحت‏الشعاع ارزش طلا و پول قرار مى‏دهد. (دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیست‏ونهم ماه مبارک رمضان) 26/1/1370)
باید روحیه اسرافى که در بعضى از مردم به صورت روز افزون پیدا مى‏شود، مهار گردد. (خطبه‏ هاى نماز جمعه سوم رمضان 1415 -14/11/1373)
من دیروز در پیام اوّلِ سال، به ملت ایران عرض کردم که صرفه‏جویى را شعار خودتان قرار دهید. صرفه‏جویى به معناى گدابازى نیست که بعضى بگویند چرا نمى‏گذارید مردم از نعمتهاى خدا استفاده کنند. نه؛ استفاده کنند، ولى اسراف و زیاده‏روى نکنند. اسراف در جامعه، لازمه اشرافیگرى و تقسیم نابرابر ثروت و مایه تضییع اموال عمومى و نعمت الهى است. صرفه‏جویىِ صحیح - همان که در اسلام به آن قناعت مى‏گویند - به معناى نخوردن نیست. به معناى زیاده‏روى نکردن، مال خدا را حرام نکردن و نعمت الهى را ضایع نکردن است. اگر جامعه‏اى بخواهد قناعت و صرفه‏جویى را - که یک دستور اسلامى است - عمل کند، باید متوجّه باشد که در شکل کلّى به عدالت اجتماعى و مسأله عدالت پرداخته شود. براى این که بشود این راه را ادامه داد، همه و همه باید کوشش کنند...( اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمینى(ره) مشهد مقدّس رضوى‏ -1/1/1376)
ارزش دیگر، دورى از اسراف و تجمّل در سطح زمامداران است. البته تجمّل و اسراف در همه جا بد است؛ اما آن چیزى که مردم را وادار مى‏کرد که نسبت به این قضیه حسّاسیت نشان دهند، رفتارهاى مسرفانه و متجمّلانه و ولخرجیها با مال مردم در سطح حکومت بود. این از آن چیزهایى بود که مردم نمى‏خواستند. نظام اسلامى بر اساس این ارزش به‏وجود آمد که چنین چیزى نباشد. (خطبه ‏هاى نمازجمعه تهران‏ -23/2/1379)
منکراتى که در سطح جامعه وجود دارد و مى‏شود از آنها نهى کرد و باید نهى کرد، از جمله اینهاست: اتلاف منابع عمومى، اتلاف منابع حیاتى، اتلاف برق، اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایى، اسراف در آب و اسراف در نان. ما این همه ضایعات نان داریم؛ اصلاً این یک منکر است؛ یک منکر دینى است؛ یک منکر اقتصادى و اجتماعى است.( در خطبه‏ هاى نماز جمعه تهران‏ -25/9/1379)
مصرف‏گرایى براى جامعه بلاى بزرگى است. اسراف، روزبه‏روز شکافهاى طبقاتى و شکاف بین فقیر و غنى را بیشتر و عمیقتر مى‏کند. یکى از چیزهایى که لازم است مردم براى خود وظیفه بدانند، اجتناب از اسراف است. دستگاههاى مسؤولِ بخشهاى مختلف دولتى، بخصوص دستگاههاى تبلیغاتى و فرهنگى - به‏ویژه صدا و سیما - باید وظیفه خود بدانند مردم را نه فقط به اسراف و مصرف‏گرایى و تجمّل‏گرایى سوق ندهند؛ بلکه در جهت عکس، مردم را به سمت قناعت، اکتفا و به اندازه‏ى لازم مصرف کردن و اجتناب از زیاده‏روى و اسراف دعوت کنند و سوق دهند. مصرف‏گرایى، جامعه را از پاى درمى‏آورد. جامعه‏اى که مصرف آن از تولیدش بیشتر باشد، در میدانهاى مختلف شکست خواهد خورد. ما باید عادت کنیم مصرف خود را تعدیل و کم کنیم و از زیادیها بزنیم. (در خطبه ‏هاى نماز عید فطر 15/9/1381)
توصیه من به وزیران محترمى که این‏جا هستند و به دیگر مسؤولان دولتى، امروز این است و قبلاً هم همیشه همین بوده است که روى مسأله تقویت پول ملى و به نظام آوردن خرجها و هزینه‏هاى دولتى تلاش کنند و جلوِ ریخت و پاشها و خرجهاى زیادى و اسراف‏گونه را بگیرند و در یک دایره محدودتر وزارتى، رعایت کمال عدالت را بکنند و تبعیضهاى بیجا را بردارند.( دیدار معلّمان و کارگران‏ -10/2/1382)
«اجتناب از اسراف و ریخت‏وپاش» جزو برنامه‏هاى بسیار خوب شماهاست.( دیدار با رئیس جمهور و اعضاى هیئت دولت -6/6/1385)
آنچه که پیشرفت هست، این است که ما از هر که و هر جور، همه‏ى دانشهاى مورد نیازمان را فرا بگیریم؛ این دانش را به مرحله‏ى عمل و کاربرد برسانیم، تحقیقات گوناگون انجام بدهیم، براى اینکه دامنه‏ى علم را توسعه بدهیم، تحقیقات بنیادى انجام بدهیم، تحقیقات کاربردى و تجربى انجام دهیم،.............درباره‏ى مشکلات اجتماعى‏اى که در کشور وجود دارد، تحقیق کنیم و راه ریشه کردن اینها را پیدا کنیم و به دنبال این برویم که راه مبارزه با اسراف چیست. اسراف یک بیمارى اجتماعى است. راه مبارزه با مصرف گرایى چیست؟ راه مبارزه با ترجیح کالاى خارجى بر کالاى ساخت داخل چیست؟ اینها تحقیق مى‏خواهد. در دانشگاهها پروژه‏هاى تحقیقى بگیرید، استاد و دانشجو کار کنید، نتیجه‏ى تحقیق را به مسئولان کشور بدهید؛ به رسانه‏ها بدهید تا سرریز شود و فرهنگ‏سازى شود. این، مى‏شود پیشرفت. (دیدار اساتید و دانشجویان‏ دانشگاههاى استان سمنان -18/8/1385)
اگر ضرورتهایى هم این کار را در آن دوره ایجاب مى‏کرد، نباید دیگر این کارها در دوره‏ى بعد از جنگ، در دهه‏ى دوم و سوم، انجام مى‏گرفت؛ نباید بیخود شرکت تولید مى‏شد؛ نباید از واگذارى شرکتهاى دولتى به مردم، در آن بخشى که قانون اساسى تصریح به آن کرده بود، کوتاهى مى‏شد؛ باید مى‏دادیم. باید مالکیت دولت را روزبه‏روز کمتر مى‏کردیم. این‏طور نشد، بلکه بیشتر و گسترده‏تر شد! و خیلى از درآمدهایى که باید در خدمت تولید، در خدمت گردش صحیح پول در جامعه قرار مى‏گرفت، صرف کارهاى غیرلازم شد؛ فعالیتهاى اسراف‏آمیز، ساختمان‏سازیهاى بیخودى. و حتماً به اقتصاد کشور لطمه خورد. (دیدار مسئولان اقتصادى و دست‏اندرکاران اجراى اصل 44 قانون اساسى‏‏ 30/11/1385)
من در شیراز اشاره کردم: اگر ما اسراف نکنیم، می‌توانیم نیاز کشور را برآورده کنیم. یکی از چیزهایی که ما در این کشور نتوانستیم بر خودمان فائق بیاییم و اصلاح کنیم، مسئله‎ی اسراف است...( دیدار هزاران نفر از مردم و عشایر شهرستان نورآباد ممسنی -15/2/1387)
ساده‏زیستى بخصوص در خود آقاى رئیس‏جمهورخوب و برجسته است و چیز باارزشى است؛ در مسئولین هم - کما بیش؛ یک جایى کمتر، یک جایى بیشتر بحمداللَّه هست. ساده‏زیستى چیز بسیار باارزشى است. ما اگر بخواهیم تجمل و اشرافیگرى و اسراف و زیاده‏روى راکه واقعاً بلاى بزرگى است از جامعه‏مان ریشه‏کن کنیم، با حرف و گفتن نمیشود؛ که از یک طرف بگوئیم و از طرف دیگر مردم نگاه کنند و ببینند عملمان جور دیگر است! باید عمل کنیم. عمل ما بایستى مؤید و دلیل و شاهد بر حرفهاى ما باشد تا اینکه اثر بکند. این خوشبختانه هست. فاصله‏تان را با طبقات ضعیف کم کرده‏اید و کم نگه دارید و هر چه که ممکن است آن را کمتر کنید.( دیدار رئیس‏ جمهوری و اعضاى هیئت دولت -2/6/1387)
و همچنین ازبزرگان دراین خصوص داریم که ازجمله می توان به کتاب بوستان سعدی از بدی اسراف و تشویق به صرفه جویی چنین آورده است.
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیش آید سهل گیرد
وگر تن پرورست اندر فراخی
چو تنگی بیند از سختی بمیرد
یا اینکه می گوید:
ای قناعت، توانگرم گردان
که ورای تو هیچ نعمت نیست
یک زندگی مطالعه نشده،ارزش زیستن ندارد...( سقراط)،اگر می خواهی بنده کسی نشوی،بنده هیچ چیز مشو...( ژاک دوال)،با ولخرجی تنها مال نمی رود، زمان ارزشش فراتر است، و آن هم نابود می شود.( اُرد بزرگ)،هیچ پیر جهان دیده ای منکر برآیند زهرآلود، دارایی حرام در زندگی آدمی نیست.( اُرد بزرگ)، کسی شایسته آزادی است که هرروز بتواند به هوسهای خود چیره شود. (گوته) و ویکتورهوگو هم دراین موردتاکید دارد که بدیهای اجتماع به دست ما ساخته شده است و به جای ناله جای آن دارد که درصدد رفع آن برآئیم.

نتیجه گیری وارایه راهکار
آنچه امروز اتفاق می افتد این است که قدرت های بزرگ صنعتی که فراملیتی و جهانی شده اند برای انسان تصمیم می گیرند که چه چیز خوب است و چه چیز بد و با قدرت عظیم رسانه ای و تبلیغات مجهز به آخرین فنون روانشناختی آنرا به خورد مردم می دهند. شاید مقصر عمده خود ما باشیم که با پناه بردن به مصرف گرایی و مسخ خودخواسته برای فرار از رنج های وجودی و نگرانی های ریشه دار در هستی مان، به این غول های صنعتی و اقتصادی قدرت بخشیده ایم و هر روز نیز از محصولات متنوع و بی فایده شان استقبال می کنیم و سعی داریم پوچی و یکنواختی زندگیمان را با مصرف این محصولات متنوع جدید جبران کنیم. مثال ساده اش را در مدل های جدید تلفن همراه وسایرلوازم اولیه زندگی است که ببینید در واقع هیچ فرق عمده ای با قبلی ها ندارند و فقط روزمرگی ما را جوابگو هستند.
و این درحالی است که شناخت انسان از آنچه می تواند بیافریند، شکوفایی نیروهای خلاقه انسان و احساس هویت و معنا در زندگی می تواند ما را از این تخدیر و خماری مصرف بیرون بکشد و وادارمان کند به نیازهای اساسی خود فکر کنیم و در راستای تحقق آنها گام برداریم. اینگونه می شود که واژه مصرف گرایی برای بسیاری از ما بی معنا خواهد شد. امام علی(ع) در این باره می فرمایند: «الاوان اعطاء المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف» «آگاه باشید خرج کردن به ناحق، حیف و میل و اسراف است»
کتاب آسمانی قرآن نیز در آیه 141 سوره انعام در مورد اصلاح الگوی مصرف و بهینه مصرف کردن می فرماید: «کلوامن ثمره اذا اثمر و اتوا حقه یوم حصاده ولاتسرفوا انه لایحب المسرفین» «و از آن میوه هنگامی که به ثمر می نشیند بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید و اسراف نکنید که خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد»
با توجه به این نکات می توان نتیجه گیری کرد که اصلاح الگوی مصرف که به معنی نهادینه کردن روش صحیح استفاده از منابع درهرکشوری است، سبب ارتقای شاخص‌های زندگی و کاهش هزینه‌‌ها شده و زمینه ای برای گسترش عدالت درآن جامعه را مهیا خواهد کرد.
از طرفی الزام مصرف بهینه باعث می شود تا علاوه بر پیشرفت علمی ناشی از ارتقای فن آوری در طراحی و ساخت وسایل و تجهیزات بهینه مطابق با استانداردهای جهانی، فرصت توزیع مناسب منابع و به تبع آن پیشرفت در دیگر بخش هایی که کمتر مورد توجه بوده است نیز فراهم گردد.
آنچه بر اصلاح الگوی مصرف و دستیابی به فرهنگ بهینه مصرف در کشور دارای اهمیت می باشد این است که اصلاح الگوی مصرف نیازمند تبیین استراتژی و تعیین خط مشی است که طی آن، این اصل به یک شعار تغییر ماهیت ندهد؛ در واقع لازمه دستیابی به این مهم در کشور، خیزش و حرکتی عمیق از سوی مسئولان و همه آحاد جامعه می باشد؛ لذا می بایست همگی این اصل را یک ضرورت دانسته و فعالیت های خود را در راستای رسیدن به این اصل مهم برنامه ریزی نمایند و برای دستیابی به این امر فرهنگ سازاقدام نمایند. آنچه که رهبر فرزانه انقلاب بر آن تاکید می ورزند این است که «همه ما به خصوص مسئولان قوای سه گانه، شخصیت های اجتماعی و آحاد مردم باید در سال جدید در مسیر تحقق این شعار مهم، حیاتی و اساسی یعنی اصلاح الگوی مصرف در همه زمینه ها، برنامه ریزی و حرکت کنیم تا با استفاده صحیح و مدبرانه از منابع کشور، مصداق برجسته ای از تبدیل احوال ملت به نیکوترین حال ها، ظهور و بروز یابد.». بنابراین تاکید رهبر معظم انقلاب بر اصلاح الگوی مصرف نشان دهنده این موضوع به عنوان بستری مناسب برای شکوفایی و دستیابی به اقتدار ملی است. لذا پرهیز از شعارزدگی وحفظ صیانت اصل موضوع به عنوان مهمترین عامل در مسیر اصلاح الگوهای مصرفی و همچنین تبیین و تحقق آن وظیفه اصلی همه مردم و مسئولین به شمار می رود. از این رو ارتباط منطقی بین نامگذاری سال اول دهه پیشرفت و عدالت به \\ "اصلاح الگوی مصرف\\ " بیشتر نمایان می شود.
حال با نامگذاری سال جدید بعنوان اصلاح الگوی مصرف اهمیت دارد از تجربه همه ا قشارجامعه برای شکوفایی وسربلندی کشورمان استفاده کافی راداشته باشیم.وهمچنین ازتجربه برخی کشورهای توسعه یافته که برنامه انها مبتنی برمدل بومی و دینی بوده وهمچنین با بکارگیری فرهنگ سازی، مدیریت قوی، طراحی ساز وکارو جلب مشارکت مردم سود جست و با اتکا به دانشمندان جوان و فرهیخته‌ی کشور،همانند کشورهای پیشرفته‌ی دنیا درراه توسعه و آبادانی کشورمان نقش کلیدی داشته باشیم.
واین نکته هم نباید فراموش شود که سیاستگذاری نادرست وبه عبارتی نبود سیاست و برنامه در سطوح مدیریتی کشوردراین زمینه، مصرف نادرست و الگوی نامناسب مصرف را در جامعه دامن می‌زند و پارادایم اصلاح الگوی مصرف که مبتنی بر یک اندیشه توسعه‌گراست را در نهایت به ضد خود تبدیل می‌کند. حضرت امیر (ع) می فرمایند :زیاده روی و اسراف مکن زیرا بخشش اسراف کار مورد ستایش نیست و تنگدستی او هم مورد ترحم واقع نمی شود.
دراین راستا باید همه اقشارمختف جامعه وبخصوص مسوولان نظام، باید با الگو قراردادن موارد مطرح شده درآموزه های دینی واسلامی و با توجه به فرمایشات حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی وبا بکارگیری شیوه های مدیریتی جدید و نوآوری در بخشهای مختلف و دستگاههای گوناگون واستفاده درست وبهینه ازمنابع عظیم ثروت کشورمان برای اقتدار میهن عزیزمان تلاش کنند.
برهمین اساس کشورمان ایران در حال حاضر در مقطعی از تاریخ انقلاب‌مان قرار گرفته‌است که پس از 30 سال تجربه و فراز و نشیب‌های گوناگون در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در حال گذر از مرحله تجربه و ورود به مرحله رشد و شکوفایی است.که دراین راستا مسوولان و مدیران نظام بابرنامه ریزی های درست وبه موقع، هم می توانند از عوامل اصلی تحول به شمار روند و هم می توانند از مهم ترین موانع اساسی تحول محسوب شوند. هیچ تحول بدون حمایت و پشتیبانی مدیران ارشد در سازمان ها بوجود نمی آیند. اگر مدیران نسبت به برنامه های تحول تعهد داشته باشند، تلاش زیادی باید انجام گیرد ولی اگر مدیران اعتقاد و پشتیبانی نکنند هیچ تحولی ایجاد نخواهد شد. برای همین منظور در هر برنامه بهبود و تحول، اطمینان از حمایت و پشتیبانی مدیران ارشد لازم و ضروری است، اگر مدیران به تحول اعتقادی نداشته باشند باید توجیه لازم صورت گیرد. بدون حمایت مدیران آغاز هیچ برنامه تحولی توصیه نمی شود.
سخن آخر اینکه برای رسیدن به این هدف عالی و ورود به مرحله رشد و شکوفایی حرکت‌های عادی و تکرار حرکت‌های گذشته پاسخگو نیست و هر ملتی که می‌خواهد در عرصه رشد و شکوفایی وارد شود و وظیفه‌ خود را به عنوان بخشی از جامعه‌ بشری انجام دهد و راه‌های بهره‌مندی خود را از زندگی مطلوب‌ترفراهم کند، چاره‌ای جز تلاش و تولید اندیشه و فکر ندارد.

منابع و پی نوشت ها:
1- قرآن
2- یاداشتی ازمطالب رضا طیاری آشتیانی در فارس
3- الگوی مصرف و تهاجم فرهنگی
4- یاداشتی از مطالب حسین علی فارابی درفارس
5- یاداشتی از مقاله محمدرضا باقری در فارس
6- یاداشتی از مقاله موسی کاظم زاده در سایت باشگاه اندیشه و خبرگزاری آریا
7 - یاداشتی از مقاله دکتر فریبرز درجزی در جام جم آنلاین

نویسنده: موسی کاظم زاده 
 

 

ماخذ : http://www.tebyan.net/Weblog/bah1359/post.aspx?PostID=77977 

 

آداب سخن گفتن

آداب سخن گفتن
بحث و گفتگو بر سر مسئله خلافت و جانشینى رسول گرامى اسلام, در شمار مباحثى است که از نخستین ساعات درگذشت نبىّ مکرّم اسلام در میان مسلمانان مطرح بوده و در طى چهارده قرن که از درگذشت رسول خدا(ص) مى گذرد, همواره مطمع نظر متکلمان و مورخان و سایر دانشمندان فریقین بوده است. از آن تاریخ تاکنون, چه توسط دانشمندان مسلمان و چه توسط نویسندگان سایر ادیان و ملل, هزاران کتاب و رساله و مقاله در این باره به رشته تحریر در آمده است. بدینسان این موضوع, همواره به عنوان موضوعى زنده و مهم, نقش تعیین کننده اى در اعتقاد و عمل امت اسلامى ایفا نموده است.
گرچه در روزهاى نخست درگذشت نبى اکرم(ص) به دلیل فضاى خشن و آشفته اى که توسط جناح حاکم بر جامعه نوپاى اسلامى سایه گسترده بود, و نیز به دلیل وجود سپاه جرّارى از جاعلان حدیث و وجود علل و عوامل دیگر, شرایط به گونه اى بودکه تشخیص حق از میان آن همه گرد و غبار برخاسته از جَوَلان باطل, آن هم براى مردم مسلمانى که به تازگى از بندهاى جهل رهیده و به وادى توحید قدم نهاده بودند, چندان کار ساده اى نبود.
اکنون که تا حدودى آن گرد و غبارها فرو نشسته و علوم مختلف اسلامى و بخصوص علم حدیث, مدوّن گشته و با پیشرفت ابزار چاپ و نشر, زمینه هاى نشر و گسترش علوم, پیش از پیش فراهم شده و دست یابى به منابع گوناگونِ مذاهب مختلف اسلامى آسان گشته است, بهتر مى توان در این زمینه به بحث و گفتگو پرداخت و به داورى نشست.
مخالفان اهل بیت(ع) از همان روزهاى نخست برنامه هاى وسیعى سامان دادند تا بتوانند با سر پوش نهادن بر حقایق, از انتقال آثار حقانیت اهل بیت(ع) به نسلهاى بعد جلوگیرى کنند. براى نیل به این هدف, برنامه هاى وسیعى سامان دادند که گرفتن بیعت از همه مسلمانان و ممانعت از کتابت احادیث رسول خدا(ص), و به دنبال آن ایجاد سپاه قهارى از جاعلان حدیث, و فضیلت تراشى براى این و آن ازاین جمله بود
سیاست جناح حاکم و طرفدارانشان در این راستا هرگز متوقف نشد, بلکه آن مقدار از اسناد و مدارکى که مى توانست افشاکننده اقدامات نادرست آنان باشد, و از سده هاى نخستینِ اسلامى سالم مانده بود, در سده هاى بعد توسط حافظان و کاتبان حدیث و... که اکثریت آنان را پیروان سیاست (ثقیفه) تشکیل مى دادند مورد تعرض و دست اندازى قرار گرفت. رسالت اینان در ادامه آن خط سیر, این بود که کار ناتمام پیشینیان خویش را کامل کنند; لذا کوشیدند تا آثار اندکِ برجاى مانده از گذشته را که مى توانست به عنوان اسنادى علیه دست اندرکاران ثقیفه به کار رود, از راههاى گوناگون نابود سازند. لکن على رغم آن همه تلاش هنوز اسناد و مدارک فراوانى در گوشه وکنار کتابها و منابع تاریخ و تفسیر و حدیث آنان مى توان یافت که استفاده صحیح از آن مى تواند ما را در جهت آشکار ساختن چهره حقیقت بخوبى یارى دهد.
در این نوشته در پى آنیم, تا ببینیم درباره امامان و جانشینان دوازده گانه پیامبر(ص) در آثار و منابع اهل سنت چه شواهد و آثارى برجاى مانده و به چه کار مى آید. در این نوشتار محور بحث ما را آن دسته از احادیث رسول خدا(ص) تشکیل مى دهد, که آن حضرت در آنها به عدد جانشینان خود اشاره نموده, و آنان را دوازده تن اعلام داشته اند.

دوازده امام از غلام حسین زینلی صص اول(مقدمه)

عاقل آنچه را که می داند ، نمی گوید ؛ ولی آنچه را که می گوید ، می داند. ارسطو

سخن بدون پشتوانه ، یعنی گزاف گویی . اُرد بزرگ

کلیّـــاتی در بـــاره ی فـــن خطـــابــه
بنام خداونــــد جـــان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین
الرحمن علّم القرآن خلق الا نسان علّمه البیان .
( سوره الرحمن / آیات 4-1)
خداوند بزرگ ،قرآن را یاد داده و انسان را آفریده و قدرت بیان و تکلم را به او عطا فرموده است.
امیر بیان حضرت امام علی ( علیه السلام ) می فرماید: « ما الا نسان لولا اللسان الا صورت ممثّلة اوبهیمة مهملة» ( میزان الحکمه، ج8، ص 490)
اگر در انسان زبان گویا آفریده نشده بود و آدمی قدرت تکلم نمی داشت او چیزی جز تصویر ممثّل یا حیوانی متروک ومهمل نمی بود .
در روز گاران قدیم فنّ خطابه یکی از فنون قابل قدر محسوب می شد ه و برای خطیب و گوینده ای که در جمع حضاّر، پر جوش و خروش و تحریک کننده ومؤثر سخن براند احترام فراوان قایل بوده اند .
در دنیای امروز نیز با اینکه برای تبلیغ و رساندن احکام و دستورات دین و عقاید وا فکار و اندیشه ها و پیامها و خواسته ها ، ابزار و وسایل زیادی کشف و ابداع شده است و نسل آ دمی می تواند از راههای گوناگون تبلیغات و اطلاع رسانی کند. فنّ خطابه و سخنوری برای مبلّغین و گویندگان همچنان از اهم امور مورد نیاز است و برای هر ناطقی که می خواهد بر اریکه ی سخن قرار گیرد ، فرا گیری اصول و قواعد و نکته های فن خطابه لازم و ضروری می نماید تا کلامش زیبا و جالب و نافذ و مؤثر باشد و مخاطبان را به قبول مقاصد و عقاید خود وا دارد .
گه گه خیال در سرم که این منم
ملک عجم گرفته به تیغ
سخنوری ( سعدی)
نگارنده ی این سطور بر آنست که کلیّات و دستورات و نکات مفیدی را در زمینه ی فن خطابه بطور موجز و فهرست وار ، در اختیار خوانندگان عزیز قرار دهد ، بدان امید که مورد استفاده واقع شود .
ابتدا یاد آوری این مطلب را بی فایده نمی داند که هر بیانی چه زبانی و شفاهی وچه کتبی و نوشتاری ، یک موضوع عام وکلّی دارد ( که در خطابه عنوان سخن است ودرکتاب و مقاله همان نام کتاب و عنوان مقاله می بوده باشد) ونیز مقدمه وپیشگفتاری و چندین عنوان فرعی ویا چندین باب و فصل و بخش دارد ودر آخر هم نتیجه ای .
عنوان کلّی که یک جمله ی بسیار کوتاه ویا یک شبه جمله ویا حتی یک کلمه است ، نما ینده ی تمام مطالبی است که در جریان سخنرانی گفته می شود ویا در کتابی نکاشته می شود ، و عناوین فرعی که در کتابها ، معمولا در اول یا آخر کتاب فهرست می گردد نماینده ی مطالب ذیل عنوانها است ،
افراد فهیم و تیز هوش ، از عنوان کلّی که در ابتدا القاء می گردد پی می برند که خطیب چه می خواهد بگوید ، وبا خواندن نام کتاب ویا عنوان های فرعی و نتیجه ی آن حد س می زنند که چه مطالبی در آن کتاب جمع آ وری شده است ، چون نام کتاب و عناوین خاص آن عصاره و فشرده و خلاصه ی مجموع مطالب آن کتاب می بوده باشد ، مثلا عنوان « سراج التواریخ» (که اثر وزین و گرانسنگ تاریخی ملا فیض محمد کاتب هزاره می باشد) عصاره ی مطالبی است که در پنج جلد تدوین یافته و تاریخ افغانستان را به بررسی نشسته است.
و بدین لحاظ فهرست خوانی نوعی از مطالعه ودر یافت مطالب محسوب می شود و افرادی که فرصت مطالعه ی تفصیلی ندارند از این نوع مطالعه استفاده می کنند .
بنا براین عناوین کلّی و نکات و دستوراتی را که در باره ی فن خطابه در اختیار دوستان قرار خواهم داد هر کدام نماینده ی مطالب بسیاری است که باید با دقت و تعمق به آن بنگرید واز مجمل مفصل را بخوانید .
طرح سخنرانی :
سخنرانی بر سه پایه استوار است :
الف- مقدمه = در آمد : یعنی چگونه باید سخنرانی را آغاز کرد ؟ می توان سخنرانی با یکی از راههای معمول زیر شروع کرد:
1- با نقل قصّه ی جالب توجه و مربوط به موضوع صحبت .
2- با طرح سؤال یا سوالاتی .
3- با ذکر حقایق جالب توجه وبر انگیزنده ی حس کنجکاوی .
4- با نقل قول از بزرگان .
5- با خواندن یک یا چند بیت شعر .
ب- موضوع = متن : یعنی قسمت اصلی سخنرانی که اندیشه ها و عقاید را بیان می کند ، مثال می آورد و مقایسه می کند ، موضوع سخنرانی دامنه ی وسیع دارد ، واهم آن موارد ذیل است :
1- سیاسی : که سیاستمداران ، نمایندگان پارلمان و... در زمینه ی مسایل کشوری و جهانی سخنرانی می کنند .
2- قضایی : ...
3- نظامی : سخنران ، فرمانهای نظامی را برای مقامات بالا یا افراد زیر فرمان ، به صورت گزارش یا دستورات بیان می نماید .
4- علمی : سخنران در زمینه های علمی و ادبی بحث می کند .
5- دینی : احکام و مسایل دینی برای آگاهی سامعین بیان می گردد.
6- یکی از اعیاد ملّی یا مذهبی .
7- یکی از نویسندگان و شاعران معاصر .
8- یکی از مخترعان و مکتشفان و دانشمندان .
9- یکی از هنرمندان .
10- یک موضوع تاریخی.
11- رسمی ناپسند ومذمومی که باید از بین برود .
12- یکی از مشکلاتی که در شهر یا منطقه وجود دارد .
13- یک موضوع جهانی مانند لزوم تفاهم میان ملتها .
14- آزادی فکر ، بیان، قلم، و نقش و تأثیر آن در پیشرفت فرهنگ و تمدن .
و....
ج- نتیجه گیری و پایان دادن به سخنرانی :
1- خلاصه کردن مطالب گفته شده و ذکر نکات لازم .
2- خواندن شعر مناسب و بجا و زیبا ویا نکته ی شاعرانه .
3- یاد آوری آیاتی از کتاب آسمانی .
4- ستودن شنوندگان .سپاس گذاری از آنان .
5- به فعالیت وا داشتن شنوندگان .
6- ذکر مطلب شیرین و خنده دار .
7- اوج گرفتن و مطالب و نکات مؤثر گفتن .
8- نتیجه ی مناسب گرفتن و تهییج شنوندگان به اجرای آن .
خصوصیات لازم برای سخنران :
الف- خصوصیات روشنگری و روشنفکری:
1- بصیرت و دانایی .
2- قضاوت درست .
3- قدرت تفکر و تحلیل.
ب- خصوصیات عاطفی و جسمی :
1-اثبات افکار و عقاید و احساسات .
2- کنترل احساسات .
3- قدرت و توانایی جسمی .
ج- خصوصیات اخلاقی :
1- راستی و درستی .
2- جرأت و شهامت .
3 - اعتماد به نفس .
4 – خجالت نکشیدن .
5- صمیمیت و وفاداری.
د- خصوصیات اجتماعی:
1- خون گرمی و خوش مشربی.
2- تحمل و برد باری و تساهل و تحمل شنیدن عقاید دیگران .
3- اظهار همدردی .
معیارها و نکات و دستورات لازم :
1- چیزی برای گفتن داشته باشیم .
2- اصول بلاغت را فرا بگیریم = سخن را رسا و بدون ضعف تألیف ادا کنیم ، با مقتضای حال و مقام مجلس و مخاطبان سخن بگوییم ، سخن را خوشایند و زیبا ادا کنیم تا شنوندگان را نرنجانیم .
3- قواعد فن خطابه را یاد بگیریم .
4- زیاد مطالعه کنیم و اطلاعات لازم را فرا هم کنیم، معلومات تاریخی ، علمی ، هنری،ادبی و محفوظات الفاظ زیبا و آیات و روایات و اشعار و ضرب المثلها و حکایات زیاد داشته باشیم تا بتوانیم طرح حقایق و مطالب کنیم شنوندگان را ترغیب و اقناع نماییم .
5- زیاد تمرین کنیم تا روان وبی تکلف سخن بگوییم .
6- در سخن گفتن باید سه مرحله را بپیماییم:
الف: باید بدانیم که چه بگوییم ، خلق و ایجاد معانی کنیم چون تا معانی نباشد لفظی نیست.
ب: باید بدانیم که بچه ترتیب بگوییم ، معانی ذهنی را چگونه طرح بندی کنیم ، از کجا شروع نماییم ، موضوع مورد نظر را چگونه پر ورش دهیم و تجزیه و تحلیل کنیم و چگونه به پایان برسانیم .
د: باید بدانیم که معانی ذهنی را در قالب چه الفاظ و عباراتی بریزیم، وبه بیان دیگر : چه لباسی بر تن مفاهیم و مطالب مورد بحث بپوشانیم .
7- کلمات مبتذل و رکیک و توهین آمیز بکار نبریم .
8- سعی کنیم لغات و کلمات را در جاهای مناسب بکار ببریم .
9- کلمات مهم را با تأکید و محکم ادا کنیم .
10- جملات مبهم را با آوردن مثال روشن نماییم .
11- بعد از بیان هر نکته ی مهمی کمی تأمل کنیم .
12- از استعمال کلمات تردید آمیز مانند : بنظر من ، شاید ، گویا ، ممکن است ، احتمال دارد ، از چند حال بیرون نیست ، و امثال اینها خود داری نماییم ، چون از نفوذ کلام می کاهد .
13- هرگز چنین نگوییم : « فکر می کنم گفتنی هارا گفته باشم و بهتر است به کلام خود خاتمه بدهم » چون مارا کم مایه جلوه می دهد .
14- هرگز شکسته نفسی و اظهار عجز نکنیم ، و نگوییم « من سخنران نیستم ، کوچکتر از آنم که بتوانم در جمع شما صحبت کنم ، حرفی برای گفتن ندارم ، آماده ی نطق نیستم ، مطالب در خور شأن مجلس در ذهن ندارم و....چون شنوندگان طبعا چنین قضاوت خواهند کرد ، هرچند مطالب عالی و مفید بگوییم جدّی نخواهند گرفت .
15- باید کلام رابا جمله های حساب شده و متین وجدی شروع کنیم ، تا شنوندگان تا پایان مشتاق شنیدن باشند .
16- تکیه کلامهای مثلا ، بالاخره ، فهمیده شد ، توجه بفرمایید و...را ترک کنیم .
17- از استعمال کلمات و جملات عامیانه پرهیز نماییم .
18- در حین سخنرانی به فکر زیبایی الفاظ و جمله ها نباشیم که از اصل مطلب منصرف و منحرف می شویم ، ادا کردن الفاظ و جملات زیبا را بر اثر تمرین و ممارست یاد بگیریم بطوری که در حین سخنرانی بدون فکروبی تکلف الفاظ و جملات زیبا برزبان ما جاری و ساری شود .
19 – از کلی گویی و مجمل گذاردن مطلب خودداری کنیم .
20- از حاشیه روی بی جا پرهیز کنیم و موضوع اصلی سخنرانی تحت الشعاع امثال و حکایات و شواهدی که برای اثبات موضوع می آ وریم قرار نگیرد ، و اکتفا به قدر لازم شود، وسعی کنیم تهیه ی عالی ویک انجام عالی برای سخنرانی پیدا کنیم و بقیه را کوتاه نماییم .
21- به سخنان و مطالبی که می گوییم خود ایمان و اعتقاد داشته باشیم ، چون گفته اند : «سخنی که از دل برخیزد بردل نشیند ».
22- آنچنان صحبت نماییم که شنوندگان منظور مارا درک نماید.
23- اگر جلسه مرکّب از اهل سواد و عوام است رعایت سطح فکری اکثر را نماییم واز دستور « کلّم الناس علی قدر عقولهم » پیروی کنیم .
24- سخنان خود را با اظهار نظر صاحب نظران قوّت بخشیم .
25- با ذکر منابع و مدارک ، سخنان خو د را مستند نماییم .
26- شنوندگان را نادان وکم اطلاع تصوّر نکنیم ، اما در عین حال آنان را چنان فرض نماییم که نسبت به موضوع مورد نظر ما چیزی نمی دانند و جمع شده اند که از ما بشنوند.
27- از سبک و روش سخنرانی دیگران تقلید نکنیم .
28- سخنرانی خود را قبلا تدوین و یادداشت نماییم .
29- عناوین وسر فصلهای مطالب سخنرانی خود را در ورق کوچکی بنویسیم وبا خود داشته باشیم چون هم باعث قوّت قلب می شود وهم اینکه با نگاهی به آن مطلبی نا گفته نمی ماند ، ولی حتی الا مکان به یاد داشت مان نگاه نکنیم ، چون شنونده را کسل می کند.
30- از تجربه ی سخنوران نامی و مشهور استفاده نماییم .
31- قبل از وقت در باره ی آنچه می گوییم همواره بیندیشیم وسعی کنیم طرح را مناسب تر کنیم .
32- در حین سخنرانی همواره جلب توجه شنونده نماییم .
33 - اگر خسته هستیم سخنرانی نکنیم .
34- قبل از سخنرانی خستگی ها و گرفتاریها وپریشانیها را از خود دور کنیم تادر حین سخنرانی گرفتار ی و خشم و پریشانی و حواس پرتی و...نداشته باشیم .
35- اگر در حین سخنرانی حواس مان پرت شد اندکی صبر کنیم .
36- شتاب نکنیم و نفس بکشیم وبه پیش برویم .
37- قبل از شروع سخنرانی کمی مکث نماییم تا توجه شنوندگان را جلب کنیم .
38- قبل از سخنرانی غذای زیاد نخوریم و زیاد گرسنه هم نباشیم .
39- لباس مرتب و تمیز بپوشیم و سر و وضع مان را برابر کنیم.
40- لبخند بر لب داشته باشیم .
41- آنچنان با شنوندگان روبرو شویم که احساس کنند از دیدن آنان خوشحالیم .
42- از خود ستایی پرهیز نماییم .
43- رفتار مان متین وموقر باشد.
44- نگاه خود را بین شنوندگان تقسیم کنیم وبه هر سو نظر کنیم .
45- حرکات سرودست خودرا با گفتار مان مناسب نماییم .
46- در حین صحبت آب ننوشیم .
47- هیچ ژیستی در موقع سخنرانی بخود نگرفته عادی وراست با یستیم.
48- اگر ایستاده سخنرانی کنیم بهتر است مگر در صورت ضرورت.
49- در حین سخنرانی باموی وریش و سبیل و دکمه لباس و تسبیح و... بازی نکنیم چون موجب انحراف توجه شنوندگان از موضوع و مطالب سخنرانی می شود .
50- در حین سخنرانی ، پهلوی مان و مقابل چشم حضّار کسی ننشیند .
51- اگر جلسه دایره ای است ، طرفین میز سخنرانی مان کسی نباشد .
52- گل و گلدان ، عکس و پوستر وهرچیزی که جلب توجه شنوندگان کنند روی میز و جلوی منبر سخنرانی مان نباشد.
53- اگر مکان سخنرانی بزرگ و شنوندگان کم باشند ، شنوندگان باید جلو ی میز خطابه جمع بنشینند .
54- در جلسات بزرگ باید از بلند گو استفاده کنیم .
55- اگر افراد مستمع کم باشند باید اتاق کوچک در نظر گرفته شود و بدون بلند گو صحبت کنیم .
56- با صدای رسا و واضح صحبت کنیم .
57- صدای مان را بطور مناسب بلند و پایین نماییم وبا آهنگ یکنواخت صحبت نکنیم .
58- زیاد نیرو و انرژی مصرف نکنیم و باید طوری صحبت کنیم که تا پایان سخنرانی انرژی لازم را داشته باشیم .
59- در حین سخنرانی بی مورد عصبانی نشده و فریاد نکشیم .
60- وقت و مدت را رعایت کنیم .
61- اگر سخنرانی در موضوعی باشد که باید از آمار و ارقام و جزئیات زیادی استفاده نمود ، آن آمار و ارقام و جزئیات را یادداشت نماییم تا بتوانیم دقیق ارایه بدهیم .
62- سخنرانی را شغل و حرفه ی خود قرار ندهیم بلکه از باب ایفای وظیفه و بیداری و آگاهی و نیازهای جامعه به سخنرانی روی آوریم .
بعد از سخنرانی از خود بپرسیم :
1- آنچه می خواستیم بگوییم چه بود ؟
2- آنچه گفتیم چه بود ؟
3- آنچه دیگران در باره ی سخنرانی ما می گویند چیست ؟
در پایان گفتنی است که اگر موضوع سخنرانی ما عالی و مفید باشد وبا رعایت اصول و ارکان و قواعد و دستورات این فن انجام گرفته باشد ، توسط علاقمندان ضبط واز نوار پیاده خواهد شد و بدون دخل و تصرف ویا با اندک ویرایشی به شکل جزوه واگر چندین سخنرانی پیرامون موضوع واحد یا موضوعات مربوط بهم باشند به صورت کتاب در خواهد آمد و ماندگار خواهد شد .
چنانکه بیشتر آثار بزرگان وسخنوران شهیر مجموعه ی سخنرانی های آنهاست ، مثلا مرحوم علامه محمد تقی جعفری ، مرحوم محمد تقی فلسفی ، مرحوم شهید مطهری ، مرحوم دکتر علی شریعتی و...کتابهای که مجموعه ی سخنرانی های آن بزرگواران است بیشتر از آثار قلمی شان می بوده باشد .
پس بکوشیم پیرامون موضوعات مهم و بکر و تازه سخنرانی کنیم ، بر طبق قواعد و اصول سخن بگوییم تا به شکل جزوه و کتاب جاودان شود وبه مرور زمان به دیار عدم و فراموشی سپرده نشود .
تــــیر سخــــنت به آب شلیــــک مـــــکن
بیهـــــــوده وبی حــــساب شلیــــک مکن
حرف و عمل تو چون سلاح است وخشاب
هوش دار کـــه بی خشــــاب شلیـــک مکن
« جواد محدّثی»
بدون فرا گرفتن قواعد و اصول فن سخنوری ، سخن گفتن در آب شلیک کردن وبی حساب تیر انداختن وبی خشاب شلیک نمودن است ، وبا ید حساب شده وبا هدف به سخنرانی بپردازیم .
سخن بهتر از گوهر آبدار
چوبر جایگه بربرندش بکار
« فردوسی »
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع و مآخذ :
1- بر سمند سخن – گفتار شانزدهم ( سخنوری) تألیف : دکتر نادر وزین پور.
2-روشها – روش خطابه و سخنوری – تألیف : جواد محدثی.
3- شیوه ی بیان – تألیف : مهدی صدیقی .
4- فارسی و آیین نگارش – سال سوم دبیرستان .
5 آموزش فن سخن گفتن – تألیف : دکتر رجبعلی مظلومی .
6- سخن و سخنوری از نظر بیان وفن خطابه – تألیف : محمد تقی فلسفی.
7- دفتر یادداشت ها ، از نگارنده (محمد علی برهانی)
رسول اکرم(ص):
من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیقل خیراً أو لیسکت؛
هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید سخن خیر بگوید یا سکوت نماید.
رسول اکرم(ص):
جمال الرجل فصاحه لسانه؛
زیبایی مرد به شیوایی زبان اوست.
امام باقر(ع):
إن هذا اللسان مفتاح کل خیر و شر فینبغی للمؤمن أن یختم علی لسانه کما یختم علی ذهبه و فضته؛
براستی که این زبان کلید همه خوبیها و بدیهاست پس سزاوار است که مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه که بر (کیسه) طلا و نقره خود مهر می زند.
امام علی(ع):
ما أضمر أحد شیئاً إلا ظهر فی فلتات لسانه و صفحات و جهه؛
هیچ کس چیزی را در دل پنهان نداشت، جز این که در لغزش های زبان و خطوط چهره او آشکار شد.
امام سجاد(ع):
حق اللسان إکرامه عن الخنی و تعویده الخیر و ترک الفضول التی لا فائده لها و البر بالناس و حسن القول فیهم؛
حق زبان، دور داشتن آن از زشت گویی، عادت دادنش به خیر و خوبی، ترک گفتار بی فایده و نیکی به مردم و خوشگویی درباره آنان است.
امام علی(ع):
اللسان سبع إن خلی عنه عقر؛
زبان، درنده ای است که اگر رها شود، گاز می گیرد.
امام صادق(ع):
إذا أراد الله بعبد خزیاً أجری فضیحته عی لسانه؛
هرگاه خداوند بخواهد بنده ای را رسوا کند، از طریق زبانش او را رسوا می کند.
امام سجاد(ع):
إن لسان ابن آدم یشرف کل یوم علی جوارحه فیقول: کیف أصبحتم؟ فیقولون: بخیر إن ترکتنا! و یقولون: الله الله فینا! و یناشدونه و یقولون: إنما نثاب بک و نعاقب بک؛
زبان آدمیزاد، هر روز به اعضای او نزدیک می شود و می گوید:
چگونه اید؟ آنها می گویند: اگر تو ما را به خودمان واگذاری، خوب هستیم و می گویند: از خدا بترس و کاری به ما نداشته باش: و او را سوگند می دهند و می گویند: ما فقط به واسطه تو پاداش می یابیم و به واسطه تو، مجازات می شویم.
امام علی(ع):
احبس لسانک قبل أن یطیل حبسک و یردی نفسک فلا شی ء أولیبطول سجن من لسان یعدل عن الصواب و یتسرع إلی الجواب؛
پیش از آن که زبانت تو را به زندان طولانی و هلاکت در افکند، او را زندانی کن، زیرا هیچ چیز به اندازه زبانی که از جاده صواب منحرف می شود و به جواب دادن می شتابد، سزاوار زندانی شدن دراز مدت نیست

تقویم سال 1384

قال علی (ع)
اوحی الله تبارک وتعالی لموسی بن عمران یا موسی احفظ وصیتی باربعه اشیاء اولهین ما دمت لا تری ذنوبک تغفر فلا تشتغل بعیوب غیره والثانیه مادمت لاتری کنوزی قد نفدت فلا تغتم بسبب رزقک وثالثه ما دمت لا تری زوال ملکی فلا ترج احداغیری فلا ترجوا احدا غیرهی والرابعه مادمت لا تری الشیطان میتا فلا تامن مکره .صدق مولینا امیر المومنین امام المتقین موالموحدین قاعد الغرالمحجلین یعسوب الدین علی بن ابی طالب (ص)
آقا امیر المومنین (ع)فرمود
خداوند وحی فرمود به موسی که چهارکلمه می خواهم موعظه ات کنم حفظ کن نکاتی را که در حدیثاست اول واعظ خدای متعظ موسی است دوم اینقدر برایحرفها ارزش قایل است که نمی گوید بشنومی گوید حفظ کن
چهار مطلب حدیث تاوقتی معلوم نشده است برای خودت که خدا تو راآمرزیده عیب دیگران رانکن
میخواهم این تشریح کنم من کی می فهمم که خدا از من گذشته یا نه؟

بااین زبان هااین قدر مردم را اذیت نکنید یک روز ماه رمضان را حساب کن که از صبح تا شام چقدر مردم را اذیت کرده ای تازه ماه رمضان ماه خوبی ماست حسابش نمی کنی خیال می کنی چیزی نیست

بلبل بوستان حضرت مهدی علی اکبر محدث شوشتری صص. اول(پیشگفتار)
آداب سخن گفتن
باید که بسیارنگوید وسخن دیگری به سخن خود قطع نکند وهر که حکا یتی یا روایتی کند و او برآن واقف باشد وقوف خود بر آن اظهار نکند تا آن کس آن سخن به اتمام رساند و چیزی را که غیر از او پرسند جواب نگوید . و اگر سئوال از جماعتی کنند که او داخل آن جماعت بود بر ایشان سبقت ننمایند. و اگر کسی به جواب مشغول شود واو بر بهتر جوابی از او قادر بود٬ صبر کند تا آن سخن تمام شود پس جواب خود بگوید بر وجهی که در متقدم طعن نکند. و در محاوراتی که به حضور او میان دو کس رود خوض ننماید.و اگر از او پوشیده دارند٬ استراق سمع نکند وتا او را با خود مشارکت ندهند٬ مداخلت نکند. وبا مهتران٬ سخن به کنایت نگوید وآواز نه بلند دارد ونه آهسته بلکه اعتدال نگاه می دارد. و اگر در سخن او معنی غامض افتد دربیان آن به مثالهای واضح جهد کند والا شرط ایجاز نگه دارد. والفاظ غریب و کنایات نامستعمل به کار ندارد. وسخنی که با او تقریر می کنند تاتمام نشود٬ به جواب مشغول نگردد و آنچه خواهد گفت تا در خاطر مقرر نگرداند در نطق نیارد.وسخن٬ مکرر نکند٬٬ مگر که بدان محتاج شود. و قلق وضجرت ننماید وفحش وشتم بر لفظ نگیرد مضطر گردد . واگر به عبارت از چیزی فاحش مضطر گردد٬ بر سبیل تعریض کنایت کند ازآن٬ ومزاح منکر نکند. ودر هر مجلسی سخن مناسب آن مجاس گوید. ودر اثنای سخن به دست وچشم وابرو اشارت نکند٬ مگر حدیثی که اقتضای اشارتی لطیف کند آن گاه آن را بر وجه پسندیده ادا نماید ودر راست دروغ با اهل مجلس خلاف و لجاج نورزد٬ خاصه با مهتران و سفیهان.وکسی که الحاح با او مفید نبود با او الحاح نکند. واگر در مناظره و محاورت طرف خصو را رجحان یابد انصاف بدهد و از مخاطبۀ عوام و کودکان و دیوانگان و مستان تا تواند احتراز کند.و سخن باریک با کسی که فهم نکند نگوید و لطف در محاورت نگاه دارد و حرکات و اقوال و افعال هیچ کس را به قبح محاکات نکند و سخنهای موحش نگوید.و چون در پیش مهتری رود٬ابتدا به سخنی کند که به ال ستوده دارند.و از غیبت و نمامی و بهتان و دروغ گفتن تجنب کند چنانکه به هیچ حال برآن اقدام ننماید.و با اهل آن مداخلت نکند و استماع آن را کاره باشد.و باید که شنیدن او از گفتن بیشتر بود.از حکیمی پرسیدند که«چرا استماع تو از نطق تو زیادت است؟» گفت:«زیرا که مرا دو گوش داده اند و یک زبان٬یعنی دوچندان که می گویی می شنو. »
کم گوی و بجز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی
دادند دو گوش و یک زبانت زآغاز یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی

(خواجه نصیرالدین طوسی٬اخلاق ناصری
)  

 

 

منبع : http://www.tebyan.net/Weblog/hnoogedare/post.aspx?PostID=77933